مشاوره تخصصی کودک و نوجوان و بهبود کیفیت زندگی

شما قطعاً و باید عاشق جسم و روح خودتان باشید.

مشاوره تخصصی کودک و نوجوان و بهبود کیفیت زندگی

شما قطعاً و باید عاشق جسم و روح خودتان باشید.

سلام خوش آمدید

راههای ایجاد انگیزش در دانش آموزان و تأثیر آن در یادگیری

مقدمه :

موقعیت وشرایط محیط آموزشی از جمله عواملی است که با انگیزش دانش آموزان ارتباط نزدیک دارد. معلم مهمترین نقش را در آموزشگاه ایفا می کند و چگونگی عملکرد دانش آموز به رفتار معلم بستگی دارد. برای معلم انگیزش دانش آموز به این سبب که هم در حکم هدف و هم به منزله ی وسیله ی پیشرفت های بعدی در سایر زمینه های تربیتی است اهمیت زیادی دارد. معلمان می توانند از منابع و راههایی که انگیزش از طریق آنها افزایش می یابد استفاده کنند.

اگرچه در بیشتر کلاسهای درس می توانیم هم انگیزش بیرونی و هم انگیزش درونی را مشاهده کنیم, اما وجه غالب با انگیزش بیرونی است. البته نشانه های انگیزش درونی نیز در مدارس یافت می شود. دانش آموزان می توانند دارای انگیزه درونی باشند و معلمان هم­می باید درکنار انگیزش بیرونی به انگیزش درونی توجه کنند . لازم است تا میان این دو تعادل و توازنی ایجاد گردد و دانش آموزان بیاموزند که چگونه قادرند از انگیزش بیرونی به انگیزش درونی دست یابند .

بنابراین از آنجا که معلمان بایستی از راهبردهای انگیزش بیرونی و درونی آگاهی یافته و با ایجاد تعادل و توازن بین این دو نوع انگیزش زمینه ی بهبود کیفیت آموزشی را فراهم نمایند , معاونت آموزش وپرورش عمومی سازمان با اجرای طرح تلاش آفرین و ارائه راهکارهای اجرایی در نظر دارد در زمینه ی افزایش انگیزش در دانش آموزان برنامه های زیر را به اجرا در آورد به منظور آشنایی همکاران محترم با انواع انگیزش ابتدا به تعریف هر یک از آنها پرداخته و سپس توضیحات لازم در زمینه ی شیوه ی اجرایی طرح ها و راهکارها ارائه خواهد شد .

ـ تقویت انگیزه های درسی

   مهمترین عامل تعیین کننده علاقه مندی یا بی علاقگی دانش آموز نسبت به درسها و تکالیف مختلف یادگیری تجارب موفقیت آمیز یا شکست او در یادگیریهای درسهای مختلف است. یعنی اگر دانش آموز طی سالهای مدرسه همواره تجارب موفقیت آمیزی کسب کند به تدریج برعلاقه او نسبت به یادگیری دروس مختلف و کل محیط مدرسه افزوده می شود. و درنتیجه مفهوم مثبتی از خود دراو تشکیل می شود، اما اگر این تجارب غالباً با شکست توأم باشند، اندک اندک دریادگیرنده، بی علاقگی و بی میلی نسبت به دروس و مدرسه ایجاد می شود و سرانجام ممکن است به مفهومی منفی از خود و تواناییهای خود دراو بینجامد. بنابراین، بهترین راه جلوگیری از بی میلی و بی علاقگی در یادگیرنده و افزایش سطح علاقه و نگرش مثبت او نسبت به یادگیری و فعالیتهای مدرسه، فراهم کردن امکانات کسب توفیق در یادگیرنده است.

توجه به توضیحات بالا مشکل کمبود انگیزه یادگیری دانش آموزان یا کمبود علاقه آنان نسبت به یادگیری مطالب تازه، ناشی از شکستهای پی درپی آنان در درسهای مشابه درس جدید است. بنابراین بهترین راه رفع مشکل این است که کیفیت آموزش را بهبود بخشیم. این اقدامات سبب افزایش یادگیری و کسب موفقیت از سوی دانش آموز دردرسهای تازه خواهد شد. این کسب موفقیت باعث می شود که یادگیرنده، به تدریج به تصویری مثبت تر از تواناییهای خود نسبت به یادگیری دست یابد. اگر این جریان، درچندین واحد یادگیری ادامه یابد، از تصورات منفی دانش آموزان نسبت به تواناییهایش در رابطه با یادگیری مطالب کاسته می شود و به جای آن تصورات مثبت تری دراین مورد کسب خواهد کرد. که این خود علاقه و انگیزه یادگیری را در او افزایش می دهد، اما آنچه که گفته شد، بهترین روش ایجاد کردن علاقه در دانش آموزان نسبت به یادگیری موضوعهای درس است، علاوه بر این روش کلی شیوه ها و فنون دیگری وجود دارد که توجه به آنها سطح علاقه و انگیزش یادگیرندگان را بالا می برد، که در ذیل به آنها می پردازیم.

ـ جهت ایجاد انگیزه بیشتر در دانش آموزان از معلم انتظار می رود:

   قبل از آغاز درس دقیقاً به آنها بگوید که چه انتظاراتی ازآنان دارد، به عبارتی معلم باید قبل از آغاز درس کلیه هدفهای آموزشی، نوع رفتار و یا مهارتهائی را که از آنان می خواهد از پیش دراختیارشان قرار دهد تا دانش آموزان پیش زمینه ای مناسب داشته باشند.

- استفاده از اظهاراتی چون «خوب»، «عالی» و «مرحبا» پس از عملکرد درست دانش آموز در افزایش علاقه او بسیار مؤثر است، اما باید توجه داشت که مؤثرترین تشویق آن است که به رفتار و عملکرد درست دانش آموز وابسته باشد.

علاوه بر اظهارات شفاهی، سایر تشویقها از جمله، تشویقهای کتبی در ورقه امتحانی ودفترچه تکالیف دانش آموزان بر یادگیری آنان اثر مثبت دارد.

- از آنجا که نتایج آزمونها به صورت نمره هایی که به یادگیرندگان داده می شوند با پاداشهای اجتماعی چون تأیید معلم و والدین، ارتقاء به کلاس بالاتر، دریافت گواهینامه، امکان ورود به دانشگاه، کسب مشاغل و مواردی نظیر اینها وابسته اند، لذا نمره های معلمان دارای ارزش انگیزش زیادی هستند. بنابراین، معلم می تواند بااجرای امتحانهای مختلف و دادن نتایج حاصل به یادگیرندگان، سطح انگیزش و علاقه آنان را نسبت به یادگیری وکسب مهارتها و اطلاعات تازه افزایش دهد، اما همیشه ازاین تدابیر آموزشی باید به صورت مثبت استفاده کرد، نه به عنوان وسیله ای برای ترساندن و تنبیه کردن یادگیرندگان.

- ارائه مطالب درسی به صورت متوالی، از ساده به دشوار، موجب می شود که یادگیرندگان ابتدا در یادگیری مطالب ساده، به اندازه کافی موفقیت به دست آورند. این کسب موفقیت اولیه، انگیزش یادگیری را برای یادگیریهای بیشتر افزایش می دهد و بر آمادگی او می افزاید.

- ایجاد رقابت فردی بین دانش آموزان به کسب موفقیت در معدودی از آنان و شکست اکثریت کلاس می انجامد، بنابراین باید از آن پرهیز کرد.

- مشارکت دانش آموزان در فعالیت یادگیری یکی از عوامل مهم ایجاد علاقه و انگیزش است.                               

- بهترین تکالیف و فعالیتهای یادگیری ازلحاظ ایجاد انگیزش آنهایی هستند که نه خیلی ساده و نه خیلی دشوارند. به عبارتی بهترین تکالیف یادگیری آنهایی هستند که یادگیری در انجام آنها نیاز به قدری تلاش داشته باشد.

ـ نحوه تشویق و تنبیه

در ابتدا می پردازیم به تعریفی کلی از تشویق و تنبیه:

تشویق: 

عبارتست از ارائه یک محرک خوشایند به دنبال یک رفتار مطلوب، جهت افزایش دادن احتمال وقوع آن رفتار.  مثالی ساده در این رابطه: لبخند زدن معلم بعد از نوشتن کلمات صحیح توسط دانش آموز.

تنبیه:

عبارتست از ارائه یک محرک ناخوشایند به دنبال یک رفتار نامطلوب،جهت کاهش دادن احتمال وقوع آن رفتار. مثالی ساده در این رابطه: سیلی زدن معلم بعد از نوشتن کلمات اشتباه توسط دانش آموز.

تشویق همانطور که مشخص شد رفتارهای مطلوب از رفتارهای نامطلوب تفکیک می شوند و سعی معلم باید بر این باشد که رفتار مطلوب دانش آموزان را در آنها تقویت و نگهداری کند.

مهمترین عامل نگهداشت رفتار یاد گرفته شده، تقویت بلافاصله بعد از رفتار مطلوب است. اگر معلم پس ازسپری شدن مدتی از انجام رفتار، آن را تقویت کند، از اثر بخشی تقویت کاسته می شود و نتیجه مطلوب به دست نمی آید. از آنجا که تقویت کردن بلافاصله همه رفتارهای دانش آموزان درکلاس درس و محیط مدرسه اغلب ناممکن است، معلم می تواند برای رفع مشکل ناشی از تأخیر در تقویت از توضیحات کلامی استفاده کند. برای مثال معلم تصمیم می گیرد که برای تقویت رفتارهای مثبت تحصیلی و اجتماعی دانش آموزان آنان را در روز جمعه به گردش علمی ببرد. در این مثال، بین انجام رفتار و دریافت تقویت به طور طبیعی وقفه می افتد. معلم می تواند برای رفع مشکل تأخیر در تقویت، در پایان کار روزانه دانش آموزان، به آنان یادآور شود که «خوشبختانه همه شما با جدیتی که در درسهایتان به کار می برید و اخلاق و رفتار خوبی که از خود نشان می دهید خواهید توانست در برنامه گردش علمی روز جمعه شرکت کنید.»

تنبیه
تنبیه خشن ترین و نامطلوبترین روش تغییر رفتار است. هر چند که مشاهدات روزانه و شواهد تجربی نشان داده اند که تنبیه در کاهش دادن رفتار نامطلوب به طور موقت مؤثر است، اما باید توجه داشت که تنبیه باعث از بین رفتن رفتار تنبیه شده نمی شود و تنها تأثیری که دارد این است که رفتار نامطلوب را موقتاً پنهان می کند. به این صورت که رفتار تنبیه شده، پس از تنبیه، همچنان در مجموعه رفتار فرد باقی می ماند و تا زمانی که عامل تنبیه کننده حاضر و ناظر است مخفی باقی می ماند، ولی به مجرد این که عامل تنبیه کننده تضعیف شود و از میان برود آن رفتار مجدداً ظاهر می شود. برای مثال کودکی که به علت زدن حرف زشت از پدر کتک می خورد، می آموزد که در حضور او حرف زشت نزند، اما هیچ تضمینی وجود ندارد که در غیاب پدر، مثلاً در حضور مادر یا افراد دیگر، این کار را انجام ندهد. بنابراین بزرگترین اشکال تنبیه این است که این روش رفتار نامطلوب را در فرد از بین نمی برد، بلکه آن را موقتاً پنهان می کند. این رفتار پس از ضعیف شدن عامل تنبیه کننده مجدداً ظاهر می شود.

مشکلات دیگر استفاده از تنبیه به طور خلاصه عبارتند از:

- نفرت تنبیه شونده از تنبیه کننده حتی اگر تنبیه شونده بداند که تنبیه به خیر و صلاح اوست.

- مسری بودن تنبیه، یعنی دانش آموزانی که شاهد تنبیه شدن دانش آموزان دیگر بوده اند، بعدها خود رفتار تنبیه شده را تقلید کرده اند.

اما روشهای ملایم تری هم جهت کاهش رفتار نامطلوب استفاده می شود که در ذیل به آنها می­پردازیم:
- یکی از روشهای کاهش رفتار نامطلوب بی توجهی نسبت به رفتار دانش آموز است. برای مثال معملی که متوجه     می شود توجه بیش از حد او منجر به لوس شدن دانش آموز شده، توجه خود را از او منحرف کرده و بدین طریق رفتار نامطلوب را در او خاموش می کند.

- روش دیگر محروم کردن از تقویت است، یعنی فردی که رفتار نامطلوبی انجام داده برای مدتی از دریافت تقویت محروم کنیم. مثلاً: معلم ورزشی که یکی از بازیکنان را به سبب انجام عمل خلاف مقررات بازی در زمین بازی اخراج می کند و مانع بازی او می شود، اما باید توجه داشت که محروم کردن در صورتی موفقیت آمیز خواهد بود که فرد را از محلی که دوست دارد در آنجا بماند به محلی که دوست ندارد به آنجا برود بفرستیم.

- جریمه کردن روش دیگری برای کاهش رفتار نامطلوب است. روش جریمه کردن یعنی کم کردن مقداری از تقویت کننده هایی که فرد قبلاً به دست آورده، به علت رفتار نامطلوبی که انجام داده است. برای مثال: کم کردن از نمرات امتحانی دانش آموزان در نتیجه کارهای بدی که انجام داده اند، اما نکته حائز اهمیت این است که جریمه نباید خیلی سنگین باشد.

- و اما روش جبران کردن، یعنی وقتی که فرد مرتکب عمل خلافی شد از او می خواهد تا برای جبران عمل خلاف خود به اصلاح آن بپردازد. برای مثال: معلم دانش آموزی را که خرده کاغذ وخرده تراش مداد در کف کلاس ریخته است را وادار می کند تا علاوه بر جمع کردن آنها تمام کف کلاس را جارو بکشد.

راه کارهای ایجاد انگیزه در دانش آموزان و تاثیر آن در پیشرفت تحصیلی

1-طرح مطالب درسی به صورت پرسش های جالب : مطلب یا موضوعی را که می خواهیم کودک و نوجوان یادبگیرد ، به صورت پرسش یا پرسش هایی روشن و جالب که آنها را به فعالیت ذهنی و پویندگی ترغیب نماید ، مطرح کنیم . باید تلاش نمود تا در دانش آموزان احساس نیاز به وجود آید .

2-دانش آموزان در اثر شکست در درسی نسبت به آن نگرش منفی پیدا می کنند باید به آنها کمک کرد تا با کسب موفقیت در درس جدید ، به تصویری مثبت از توانایی خود دست یابند زیرا یادگیری همراه با موفقیت به ایجاد انگیزه منجر می شود . 

3-تجربه و تماس مستقیم با مطالب درسی : سعی نمایید تا دانش آموزان آنچه را که می خواهند یادبگیرند با آن تماس پیدا نموده و تجربه مستقیم و عملی داشته باشند .

4-اهداف آموزشی مورد انتظار از دانش آموزان را در آغاز درس برای آنها بازگو نمایید . اهداف باید روشن و متناسب با توانایی دانش آموزان باشد .

5-اجرای نقش : بهتر است در زمینه برخی از موضوعات ازجمله تاریخ ، ادبیات ، دینی و … دانش آموزان را تشویق نماییم تا موضوع مورد نظر را به صورت نمایش در آورند . اجرای نمایش در تفهیم مسائل تربیتی و اخلاقی بسیار مفید و مؤثر می باشد .

6-در شرایط مقتضی و مناسب از تشویق های کلامی استفاده کنید . مثلا“‌ خوب ، آفرین ، مرحبا و …

7-باید شرایطی فراهم شود تا دانش آموز موفقیت خود را احساس کند زیرا هیچ چیز همانند خود موفقیت به موفقیت کمک نمی کند .

8-تکالیف ارائه شده نه باید بسیار مشکل باشد و نه ساده ، از ارائه تکالیف یکنواخت باید پرهیز کرد و به عبارتی تکالیف باید خاصیت برانگیختگی داشته باشند .

9-مشخص کردن نحوه انجام کار برای یادگیرنده : کاری را که دانش آموز قرار است انجام دهد باید دقیقا“ مشخص شود .

10-تبادل نظر با دانش آموزان در باره مشکلات درسی و شرکت دادن آنها در طرح نقشه های کار و فعالیت

11-استفاده از نمرات و آزمون ها برای ایجاد انگیزه در دانش آموزان

12-علاقه مندی یاددهنده به موضوع : دربسیاری از مواقع مشاهده می کنیم که بی علاقه بودن یادگیرندگان به موضوعی خاص ناشی از علاقه مند نبودن والدین و مربیان آنهاست . معلمی که در زنگ انشاء ، ورقه های ریاضی را تصحیح می کند یا در ساعت ورزش به بافندگی مشغول می شود ، عملا“ به یادگیرندگان می گوید که برای این فعالیت ارزش قائل نیست .

13-مطالب آموزشی را باید از ساده به دشوار ارائه کرد . می توان با فعال سازی دانش آموز به هنگام تدریس در او ایجاد انگیزه نمود .

14-به وضع جسمانی دانش آموزان و وضع ظاهری کلاس باید توجه نمود . کلاس درس را باید از نظر ظاهری و روانی تبدیل به محیطی امن و آرام نمود .

15-از مقایسه نمودن دانش آموزان با یکدیگر خودداری نمایید .

16-قدردانی از کار دانش آموز او را به کوشش و تلاش بیشتر و دلبستگی به درس وادار خواهد نمود .

17-برقراری ارتباط بین مطالب درسی با واقعیات زندگی در ایجاد انگیزه مؤثر می باشد .

18-بلافاصله دانش آموز را از میزان پیشرفت در کارش مطلع نمایید . آگاهی از نتیجه کار در هر مرحله از آموزش ، دانش آموز را از عملکرد خود آگاه نموده و باعث می شود تا به تقویت نقاط مثبت و اصلاح نقاط ضعف و منفی خود بپردازد .

19-استفاده از علائق یادگیرنده : مربیان و والدین می‌توانند با شناسایی علائق دانش آموز از آن استفاده مطلوب نمایند .

20-مقابله با بازدارنده های عاطفی و هیجانی که موجب دلسردی و کاهش علاقه دانش آموز به درس و تحصیل می شود . مثلا“ معلمی ممکن است از دانش آموز توقع زیاد داشته باشد و یا پس از ورود به کلاس به هیچ دانش آموزی اجازه ورود ندهد و یا تکالیف سنگین تعیین کند ، زیاد درس بدهد ، سخت نمره دهد و گاهی تبعیض روا دارد .

21-انگیزش از راه سرمشق گیری : معلم در این شیوه از شخصیتی خاص تمجید و تجلیل نموده و او را یک نمونه و سرمشق ارزشمند و قابل احترام معرفی می کند و دانش آموزان نیز از طریق همانند سازی با آن به درس و مدرسه علاقه مند می شوند .

22-تحریک حس کنجکاوی دانش آموزان

23-آموزش برنامه ریزی به دانش اموزان از طریق رفتار و گفتار و کردار خود در کلاس درس و ارائه نظرات مشورتی به آنها درتهیه برنامه       

24-در آمیختن درس با تفریح و بازی دانش اموزان را به یادگیری بیشتر علاقه مند می سازد .

آموزش انگیزه

الشوار و دیگران شش گام عمده برای آموزش اانگیزش پیشرفت را ارائه کردند این گام ها که به ترتیب مورد توجه قرار خواهند گرفت از این قرارند:

1- توجه خود را به آنچه که اینجا و اکنون رخ می دهد متمرکز کنید.

2- تجربه یکپارچه و عمیق از افکار، اعمال و احساسات را فراهم کنید.

3-  به شخص یاری دهید تا از تجربه خود با کوشش در پنداشتن آنچه که رخ داده است سر در بیاورد.

4- تجربه یاد شده را به ارزشها، اهداف ، رفتارها و ارتباطات شخص با دیگران اتباط دهید.

5- به وسیله تمرین و تفکر ، عمل واحساسات تازه را تثبیت کنید.

6- تغییرات به دست آمده را درونی سازید.

همچنین شواهدی دال بر ارتباط انگیزه تحصیلی با کارکرد مدرسه وجود داردکه به صورت کلی وضمنی بر رفتار دانش آموزان تاثیر دارد.البته بعضی از مدارس گامی فراتر رفته و به آموزش و تعلیم انگیزش پرداخته اند که نتایج بدست آمده از مدارس مختلف بسیار پیچیده و گاهاً متعارض می باشند.بعضی از این آموزشها به صورت دوره های کوتاه مدت ارائه شده است که ازآن جمله شیوة بیان از راه وانمود سازیدر بازی، واکاوی مورد نگاریها،( سخنرانی مردان موفق)، «آموزش روانی را می توان نام برد.

مدارس می توانند براساس شایستگی تحصیلی دانش آموزان یک برنامه ی آموزشی که باعث ایجاد انگیزش تحصیلی می شود رادرمورد نظر داشته باشند که خصوصیات آن عبارتست از:

1- تمرکز بر آموزش مستقیم مهارتها و راهبردها و روش هایی که بعداً دانش آموز در یادگیریها، حل مسائل و ایجاد محصول از آنها استفاده کند.

2-  فراهم کردن تکالیفی با دشواری متوسط که دانش آموز مهارتها، روشها و راهبردهای خود را تمرین می کند.

3-  اجازه دادن  به دانش آموزان به منظور گزینش اطلاعات از طریق انجام تکالیف خود

4-  فراهم کردن حمایت های آموزشی (الگوسازی، ایجاد اهداف فرعی،تقسیم تکالیف) همزمان با کار دانش آموزان بر روی تکالیفی با دشواری متوسط.

5-  تشویق دانش آموزان به منظور حمایت از یکدیگر همزمان با کار روی تکلیفی با دشواری متوسط

6-  تشویق دانش آموزان به بیان نظایر خود از محتوای دروس.

7-  اجازه دادن به دانش آموزان که بر تکالیف خود کنترل بیشتری داشته باشد همزمان با افزایش شایستگی در تکالیف که انجام می دهد.

8-  کاهش امتحاناتی که مبتنی بر روشهای سنتی است جهت ارزشیابی دانش آموزان.

9- ارزشیابی دانش آموزان به صورتی که تشخیص داده شود که آیا آنان می توانند روشها،راهبردهاو مهارت هایی که در درس آموخته شده اند را نشان دهند یا نه همزمان با انجام تکالیف.

تعاریف:

1-انگیزش بیرونی :

در انگیزش بیرونی یک عامل خارجی فرد را به انجام کاری خاص بر می انگیزد برای مثال کودکی اتاقش را تمیز می کند تا والدینش او را به سینما ببرند و یا دانش آموزی تکالیفش را به خوبی انجام می دهد تا اجازه داشته باشد در بازی فوتبال شرکت کند , یا برچسب رنگی یا نمره های خوب دریافت کند . اگر چه در این موارد با انجام خوب کار مواجهیم اما هیچ یک از این دو کودک , تکلیف را به خاطر خود آن کار انجام نداده اند بلکه تلاش برای دستیابی به چیزی دیگر است . (جابجایی هدف)

از آنجا که این انگیزش در بهبود کیفیت آموزش موثر می باشد در ادامه به طرح تلاش آفرین که همسو و همگام با این نوع انگیزش می باشد پرداخته خواهد شد که لازم است ضمن مطالعه دقیق نسبت به اجرای آن اقدامات لازم صورت گیرد. شایان ذکر است طرح تلاش آفرین در دوره راهنمایی تحصیلی از سال 1379 در مدارس استان اجرا گردید که بیشتر سمت و سوی توجه آن به انگیزش بیرونی بوده است. لذا انتظار می رود با عنایت به اینکه هدف اصلی افزایش انگیزش درونی در دانش آموزان است به راهکارهای عملی انگیزش درونی نیز توجه شود .

2- انگیزش درونی :

انگیزش درونی عبارت از یک حالت روان شناسی متغیر است و هیچ دانش آموزی همواره نسبت به مناسبتی خاص از انگیزش درونی ثابتی برخوردار نیست می توان با تفسیر شرایط , ادراک کفایت و خود مختاری دانش آموز را نسبت به خود تغییر داد همه دانش آموزان در دوران تحصیل خویش انگیزش درونی را تجربه می کنند.

هنگامی که انسان با انگیزش درونی کاری را به انجام می رساند صرفاً آن را برای خود آن می خواهد و نتیجه ی جداگانه ای را نمی طلبد و حتی اگر از کار خود هیچ نتیجه ی مطلوبی هم نگیرد بازهم از این که آن را انجام داده است احساس پشیمانی نمی کند در مورد چنین کسی هرگز به تشویق نیاز نیست این افراد در ضمن پرداختن به فعالیت خود از دیگر امور غافل می شوند و فقط به کار خود توجه دارند نظریه پردازان چنین حالتی را « در جریان بودن » نامیده اند یعنی فرد آنچنان با دقت معطوف به فعالیت خویش است که عاملهای طبیعی بر وی هیچ تاثیری ندارد . با توجه به مطالب ارائه شده در زمینه ی انگیزش درونی در این شیوه نامه به برخی از اصول و فنون ایجاد انگیزش درونی در فراگیران اشاره خواهد شد تا از طریق اجرای آنها بتوان به بهبود کیفی آموزش کمک نمود در همین رابطه تجارب ارزنده همکاران محترم می تواند در تنوع و کیفیت طرح مورد استفاده قرار گیرد .

الف- اصول و فنون ایجاد انگیزش درونی در دانش آموزان :

1- فراگیران برای یادگیری مطالب معنی دار , بهتر بر انگیخته می شوند .

اگر مطلب جدید با ارزشها و علایق فراگیران همخوانی داشته باشد , با تجارب قبلی او مرتبط باشد و کاربرد آتی برای فراگیرنده تشریح شده باشد یادگیری از نوع معنادار خواهد بود اینگونه یادگیری فراگیرنده را به فعالیت اکتشافی و اندیشیدن برمی انگیزاند .

2- فراگیرندگان برای یادگیری مطالبی که تمام پیش نیازهای آن را کسب کرده باشند بهتر برانگیخته می شوند . اگر فراگیرنده پیش نیازهای لازم برای مجموعه ای از هدفهای آموزشی را بداند , آماده خواهد بود که آموزش معنی دار را دریافت کند و برای درک رابطه آنچه که دارد و آنچه که قرار است کسب کند شایسته تر خواهد بود .

3- فراگیران برای یادگیری مطالبی که ساده صریح و روشن باشد بهتر برانگیخته می شوند یک مطلب در صورتی برای فراگیران ساده , صریح و روشن است که

الف) پیش از تدریس مطلب , هدفهای درس برای آنان مطرح شود .

ب) از رسانه های مختلف آموزشی برای تفهیم مطلب استفاده شود .

4- فراگیرندگان برای یادگیری مطالبی که به شیوه ی نو ارائه گردد , بهتر برانگیخته می شوند

استفاده از انواع ارزشیابی , گنجاندن فعالیتهای تازه و مختلف در لابه لای مطالب درسی , استفاده از شیوه های مختلف تدریس و بهره گیری از رسانه های مختلف آموزشی در این رابطه موثر می باشد .

5- فراگیران برای یادگیری مطالبی که خود در آن شرکت فعال دارند , بهتر برانگیخته می شوند برای برانگیختن فراگیران می توان از روشهایی چون بحث گروهی , بازیهای آموزشی , تحقیق , گزارشهای انفرادی و گروهی , گزارش مطالب درسی مانند درس تاریخ به صورت نمایش زنده و تدبیر دیگری که فراگیرنده را در فعالیت یادگیری شرکت دهد , استفاده کرد .

6- فراگیران برای یادگیری مطالبی که شرایط آموزشی خوشایند داشته باشند بهتر برانگیخته می شوند. برای فراهم کردن شرایط خوشایند می توان :

الف- تکالیفی را طی آموزش برای آنان در نظر گرفت که برای کسب موفقیت در آن تلاش کنند و در نهایت به آن دست یابند .

ب – در زمینه ی تکالیف داده شده بلافاصله به آنان بازخورد داده شود .

ج- به سعی و تلاش فراگیران پاداش داده شود .

7- کلاس را به محیط حمایت کننده تبدیل کنید .

پذیرش هر دانش آموز همچون فردی بی نظیر و تحسین صادقانه ی او در برابر تلاشهای -خوبی که انجام می دهد در کسب احترام به نفس او نقشی تسهیل کننده دارد .

8- برای یادگیری موفقیت آمیز فرصتهای لازم را فراهم آورید .

پیشرفت فرد در انجام دادن کارها منبع مهم کسب موفقیت برای اوست . بازخورد اطلاع از نتایج در ایجاد انگیزه در دانش آموز برای استمرار یادگیری و تشخیص میزان یادگیری خود نقش مهمی دارد .

9- دانش آموزان را در تصمیم گیری شرکت دهید

10- آنچه را که از فراگیران به عنوان هدف آموزشی انتظار دارید در آغاز درس دقیقاً به آنها بگویید .

11- در شرایط مقتضی از تشویق های کلامی استفاده کنید . استفاده از کلماتی مانند «خوب » , «عالی » و «مرحبا» پس از عملکرد درست دانش آموز از تدابیر موثر انگیزشی است .

12- مطالب آموزشی را از ساده به دشوار ارائه دهید .

ارائه مطالب درسی به صورت متوالی , از ساده به دشوار موجب می شود که یادگیرندگان ابتدا در یادگیری مطالب ساده به اندازه ی کافی موفقیت بدست آورند این کسب موفقیت اولیه , انگیزش یادگیرنده را برای یادگیریهای بعدی افزایش می دهد و بر آمادگی او می افزاید .

13- از ایجاد رقابت و هم چشمی در میان دانش آموزان جلوگیری کنید .

14- هنگام آموزش مطالب تازه از مثالهای آشنا استفاده کنید و هنگام کاربرد مطالب آموخته شده از موفقیتهای تازه استفاده نمائید .

15- از روشهای مختلف آموزشی در تدریس استفاده کنید .

پژوهش های متعدد نشان داده اند که یکی از بهترین راههای ایجاد انگیزه در یادگیرندگان شرکت دادن آنها در فعالیتهای کلاسی است .

16- به دانش آموزان مسائل و تکالیفی بدهید که نه خیلی ساده و نه خیلی دشوار باشد .

17- تا آنجا که ممکن است مطالب درسی را به صورت معنی دار ودر ارتباط با موفقیتهای واقعی زندگی ارائه دهید و در حد امکان در انجام فعالیتهای آموزشی به یادگیرندگان آزادی عمل بدهید

18- درس را با ارائه ی دلیل و برای برانگیختن دانش آموزان آغاز کنید .

سعی کنید به دانش آموزان بگویید که موضوع یا تکلیف درسی برای چه چیزی خوب است , چگونه این موضوع یا تکلیف درسی آنها را برای انجام دادن سایر کارها آماده می کند و چرا مهم و جالب است .

19- بگذارید دانش آموزان آنچه را قبلاً فرا گرفته اند به کار گیرند .

20- زمانی که دانش آموزان خود را توانمند و تکالیف درسی را در کنترل خود بدانند , انگیزش درونی تحصیلی در آنها بیشتر می شود .

معلمانی که وظیفه تعلیم و تربیت را به عهده دارند برای آنکه بتوانند وظیفه خود را بهتر انجام دهند و رغبت یادگیری بیشتری در شاگردان به وجود آورند باید بدانند که چگونه می توانند در اجرای این منظور از عامل انگیزش بهره گیرند. البته برای ایجاد انگیزه های تحصیلی عوامل گوناگونی وجود دارند که مهم ترین و کارسازترین آنها را به اختصار بیان می­کنیم.

 1- تشویق زبانی

گاهی تشویق لفظی معلم مانند «احسنت، آفرین، بسیار خوب» از هر شیوه انگیزشی دیگر موثرتر است.  تشویق های زبانی در شاگردان خردسال  تاثیر بیشتری دارد. بدین جهت معلمان بایداز به کار بردن الفاظ درشت، برخورد کننده و رکیک خودداری کنند و به گفته سعدی زمزمه محبت ساز کنند و محیط امن و رضا به وجود آورند.
 2- کاربرد آزمون و نمره­بعضی از معلمان بی آنکه به یادگیری و درک مطلب از سوی شاگردان توجهی داشته باشند، پی در پی درس می دهند و درباره درس های گذشته هیچ گونه پرسشی نمی کنند. روان شناسان معتقدند که با این روش انگیزه های لا زم در شاگردان پدید نمیآید. اما اگر معلم بتواند هر دو هفته یک بار از درس های داده شده امتحان کند و نمره های آنها را به نحوی در آزمون های پایانی دخالت دهد انگیزه شاگردان را برای پیشرفت تحصیلی بیشتر و دریافت نمره های بهتر افزایش می دهد. اما معلم نباید نمره و امتحان را وسیله تهدید قرار دهد و پیوسته به شاگردان یادآور شود: «جوجه را آخر پاییز می شمرند یا در امتحان خواهیم دید!»

این گونه تهدیدها در تمرکز و حواس شاگردان اختلا ل به وجود می آورد و آنان را بیشتر به فکر تقلب می اندازد تا آموختن درس.

3- انگیزه حس کنجکاوی یکی دیگر از راه های ایجاد انگیزش تحریک حس کنجکاوی شاگردان است. اگر معلم بتواند ضمن درس مسائل مربوطی را مطرح کند  یا طرح هایی را ارائه دهد که نیاز به دانش و بینش  داشته باشد آن چنان که شاگردان را برای یافتن پاسخ به تلا ش و کوشش فکری وا دارد این امر بی شک آنان را به دانستن و آموختن بیشتر علا قه مند می سازد، زیرا یکی از ویژگی های هر انسان سالم و امیدوار به زندگی، یافتن پاسخ های درست برای مسائل و معماهایی است که در برابر او قرار می گیرند.

4- اهمیت شبیه سازی و بازی وقتی درس با تفریح و بازی همراه باشد شاگردان به آموختن آن علا قه بیشتری پیدا می کنند. بازی ها وشبیه سازی ها از آن جهت دارای اثر انگیزشی هستندکه هم اطلا عات یادگیرندگان را با واقعیت های محیط افزایش می دهند و هم تصویرهای روشنی از زندگی واقعی عرضه می کنند و شاگردان را به طور مستقیم با جریان ها و مسائل یادگیری روبه رو می سازند. به تجربه ثابت شده است که وقتی یادگیرندگان  مطالب درسی را در ارتباط با مسائل و پیشرفت های زندگی ببینند و آنها را سودمند تشخیص دهند به آموختن آنهادلبستگی بیشتری پیدا می کنند.
 5- علا قه معلم به درس علا قه امری مسری است. وقتی شاگردان ببینند که معلم خود تا چه حد به موضوع درس و پیشرفت در آن اهمیت می دهد، همین امر سبب می شود که شاگردان نیز درس را جدی بگیرندو برای آموختن و تسلط در آن کوشش بیشتری به کار برند، اما اگر ملا حظه کنند که معلم به درس چندان علا قه و توجهی ندارد یا از روی خستگی و بی میلی به تدریس می پردازد و شاگردانی که درس را آموخته یا نیاموخته اند در نظر او یکسانند آنها نیز نسبت به درس بی اعتنا می شوند. البته پیشرفت های تحصیلی در چنین وضعی بسیار کند و ناچیز خواهد بود.
 6- کلا س درس دل انگیز کلا سی که از نظر وسعت، آسایش و نور و تهویه خوب و متناسب باشد بیشتر رغبت شاگردان را برای  حضور مرتب در کلا س بر می انگیزد. به ویژه اگر از نظر روانی هم از شرایط لا زم برخوردار باشد. همچنین معلم و سرپرستان مدرسه باید مراقب  امنیت بدنی و روانی شاگردان باشند. بدین معنا که اجازه ندهند شاگردان زورگو و زیر دست آزار امنیت روانی شاگردان ضعیف تر را دچار  مخاطره سازند. به علا وه کلا س هر درس باید در حد امکان دارای تجهیزات مورد نیاز باشد. برای نمونه، در کلا س معلم جغرافیا باید افزون بر نقشه جهان نما نقشه کشوری که درس آن داده می شود وجود داشته باشد.

7-تاثیرمسابقه: مسابقه نیز یکی دیگر از انگیزه های  آموزشی به شمار میآید. وقتی معلم می خواهد بداند کدام یک از شاگردان او در درس معینی بهترین است میان شاگردان مسابقه برقرار می کند. البته باید توجه داشت همان گونه که در وزنه برداری هموزن ها با هم مسابقه می دهند، در موضوع های علمی نیز نمی توان شاگردان کم هوش را با پر هوش به مسابقه وا داشت. مسابقه های ناهمگون نه تنها انگیزه یادگیری پدید نمی آورند، بلکه شاگردان کم استعداد را از درس و مدرسه سرخورده و ناامید می سازند.

روان شناسان معتقدند که اگر بنا باشد میان شاگردان مسابقه ای انجام شود باید شاگردان هم استعداد را به مسابقه وا داشت، ولی بهترین مسابقه آن است که هر شاگرد را با خودش مسابقه بدهند، یعنی بکوشند پیشرفت های درسی او هر هفته به تر از هفته قبل باشد.

8- دریافت جایزه گروهی از شاگردان برای در یافت جایزه به کار و پیشرفت های تحصیلی علا قه نشان می دهند. اگر به شاگردی که در کارش پیشرفت کرده است جایزه بدهیم شاگردان دیگر را به طور غیر مستقیم به کارشان دلبسته کرده ایم شاگردان هر چه بیشتر به دریافت جایزه علا قه  داشته باشند کوشش زیادتری برای اصلاح و پیشرفت تحصیلی به خرج می دهند. جایزه، گرچه داعیه موثری برای کار و فعالیت است، اما باید جانب احتیاط را رعایت کرد. پدر و مادر یا معلمی که برای کار کودکان پیوسته به جایزه متوسل می شوند در واقع به آنان رشوه می دهند. در اینجا خطری که ممکن است پیش بیاید این است که کودکان عادت کنند هر وقت جایزه ای در کار باشد باید به فعالیت بپردازند و آنگاه که جایزه ای وجود ندارد سستی و تنبلی پیشه کنند. به این جهت، شایسته است که مشوق ها و داعیه های دیگری را به کار برند.

9- پرهیز از تبعیض یکی از عواملی که موجب دلسردی و بی علاقگی در امر تحصیل می شود، تبعیضی است که معلم نسبت به شاگردان مختلف روا می دارد. وقتی شاگردان ببینند که معلم با آنان رفتاری یکسان ندارد و بعضی را بر بعضی دیگر ترجیح می دهد نسبت به او سو»ظن پیدا می کنند و در نتیجه به درس او نیز بی علاقه می شوند. 
معلم ورزیده و کاردان هرگز این احساس را در شاگردان خود به وجود نمی آورد که او فرزندان طبقه های اجتماعی بالا را برتر از فرزندان طبقه های پایین می داند، بلکه می کوشد نشان دهد که در کلاس برای او فرزندان سرمایه داران، دولتمردان و کارگران یکسانند. فقط کسانی که در نزد او گرامی ترند که وظیفه شناس ترند و مسوول ترند و در نتیجه از امتیاز و احترام بیشتر برخوردار می شوند.

10- ایجاد نگرانی تشویش یا نگرانی نیز در مواردی فرد را وادار به کار و فعالیت می کند. اگر شاگرد از نمره بد یا مردود شدن در امتحان پایانی بیمی به خود راه ندهد و به درس خواندن و یادگیری نمی پردازد اما نگرانی بیش از حد هم موجب اختلال در تمرکز اندیشه و حواس می شود و شاگرد را از پیشرفت های تحصیلی باز می دارد و در نتیجه او را از درس و مدرسه بیزار می کند. بنابراین، نگرانی و دلواپسی اگر بدان حد و میزانی برسد که شاگرد را به کار و کوشش وادار کند انگیزه ای ارزنده و سودمند است، اما اگر سبب اضطراب خاطر و اختلال فکر گردد معلم باید در تسکین آن بکوشد و به راه های مختلف شاگردان را از نگرانی امتحان و نمره به در آورد.

11- تغییر به عنوان پیشرفت اگر شاگرد اعتقاد پیدا کند که تغییر و تحول نشانه پیشرفت و تکامل است، آن وقت می کوشد که خود را از حالت ایستایی و توقف در جهالت و نادانی خارج سازد و با آموختن مطالب و راه و روش های جدید خود را با دگرگونی های محیط سازگار نماید. اگر نتوان چنین فکری را در ذهن شاگرد به وجود آورد نمی توان از او انتظار داشت که برای تغییر و یادگیری و بهبود وضع خود کوشش پیگیر به کار برد، اما گاهی می توان با توسل به آیه ها و حدیث های دینی و اشاره به خواست و اراده خداوند به تحقق چنین هدفی دست یافت، چنانکه آیه شریفه «اگر مردم برای تغییر وضع خود کوشش نکند خداوند به تحول و اصلا ح کار آنان یاری نخواهد کرد» سوره رعد آیه 11 انگیزه بسیار موثری برای به کار و گوشش واداشتن شاگردان خداشناسی خواهد بود.

12- ارتباط درس با زندگی معلم در همان جلسه نخست باید به بیان اهمیت و اعتبار درس خود بپردازد و فرا گرفتن درس را به پیشرفت و حل مسائل زندگی ارتباط دهد. برای مثال، درس حساب و ریاضی را، نه تنها یک دانش مهم به شمار آورد، بلکه دانستن آنها را، هم در مسائل روزانه زندگی و هم در محاسبه های علمی و یاری به پیشرفت در علوم دیگر، یادآور شود.

 

نتیجه گیری :

معلمان انگیزش را عامل مهمی در یادگیری می دانند و از این رو می خواهند دانش آموزانی با انگیزه داشته باشند.و دانش آموزان نیز خواهان موفقیت و کسب پیروزی هستند در این خصوص معلم می تواند به دانش آموز کمک کند.

راهبرد هایی برای ارضای نیازهای یادگیری فرد

1-  تشخیص نیازها، علایق و اهداف منحصر به فرد دانش آموزان.

2- کمک به دانش آموزان برای تعریف اهداف فردی خود و آنچه که به اهداف یادگیری آنها مربوط می شود.

3-  مرتبط کردن اهداف کلی یادگیری با علایق و اهداف منحصر به فرد دانش آموزان.

4-  سازماندهی اهداف و فعالیت های یادگیری به منظور تشویق دانش آموزان به موفقیت های فردی.

5-  استفاده از سر مشق برای آگاه کردن دانش آموزان از ا رزش و منافع حاصل از مهارتهای خاص.

      مفاهیم ایجاد انگیزه در دانش آموزان

 

فهرست منابع :

-اسپادرینگ . چریل ، انگیزش در کلاس درس ، ترجمه : اسماعیل بیابانگرد و محمدرضا نائینیان

-بلوم .س ، ویژگی های آدمی و یادگیری آموزشگاهی ، ترجمه : علی اکبر سیف

-بیابانگرد.اسماعیل ، راهنمایی والدین و معلمان در تربیت و آموزش کودکان

-شهرآرای . مهرناز ، روان شناسی یادگیری کودک و نوجوان

-قشلاقی . محمد ، روان شناسی یادگیری

- فرجی ذبیح الله ، انگیزش و هیجان

-  ریچارد سی، تیوان، باردی، اسمیت، انگیزش؛ترجمه ملک عبداللهی

-  ساموئل، بال، انگیزش در کلاس

-  ال،اسپالدینگ،انگیزش در کلاس درس، ترجمه حسین یعقوبی، ایرج خوش خلق

- باربارا، مک کومیز، جیمز، پاپ، پرورش انگیزه، ترجمه دکتر صغری ابراهیم قوام

- ویلیام دبایوپرکسی، خودپنداری و موفقیت تحصیلی، ترجمه دکتر سید محمد میرکمالی

-  اتکینسون و هیگارد، زمینه های روانشناسی، ترجمه محمدتقی براهینی

- مجله روان شناسی، فصلنامه انجمن ایران و روان شناس، سال هفتم /شماره 1

  • صالح خوش نفس

نکاتی در جهت افزایش اعتماد به نفس


1. از خودتان بپرسید: بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟

ترسیدن از اتفاقاتی که ممکن است بیفتد خیلی راحت است. وقتی واقعاً از خودتان بپرسید بدترین چیزی که ممکن است رخ دهد چیست، تصویری روشن از موقعیت پیدا می‌کنید، کمی از ترستان از بین می‌رود و می‌فهمید که نتایج احتمالی آن به آن اندازه که اول تصور می‌کردید ترسناک نیستند. با اینکار عواقب احتمالی را برای خودتان تعریف می‌کنید و همچنین متوجه می‌شوید که هر اتفاقی که بیفتد می‌توانید آن را مدیریت کرده و از آن سربلند بیرون بیایید.

2. موسیقی نشاط ‌بخش گوش دهید.

قبل از اینکه شب در مهمانی شرکت کنید، یا قبل از یک امتحان یا جلسه مهم، قبل از هر چیزی که ممکن است اعتمادبه‌نفستان را کمی سست کند، می‌توانید از موسیقی بعنوان انگیزه برای تقویت روحیه استفاده کنید.

3. یک چیز جدید امتحان کنید.

وقتی پا را از منطقه آرامشتان بیرون می‌گذارید و چیزی را امتحان می‌کنید که قبلاً نکرده بودید، نه تنها خودتان را وارد یک چالش می‌کنید بلکه محدوده‌های خود و اعتمادتان به توانایی‌های خود را گسترش می‌دهید. با امتحان کردن یک چیز تازه می‌توانید از ترس‌هایتان کم کنید و زندگی با موانع و محدودیت‌های کمتر داشته باشید.

4. برای انجام یک کار جدید نقشه بکشید و بعد آن را دنبال کنید.

این یکی از مهمترین و موثرترین راه‌های ایجاد اعتمادبه‌نفس دائم است. وقتی تصمیم می‌گیرید کاری انجام دهید و از آن عقب نمی‌کشید و آن را پیش می‌برید، خودتان به خودتان ثابت می‌کنید و اینجاست که اعتمادبه‌نفستان بالا می‌رود.

5. از مدیتیشن استفاده کنید.

مدیتیشن راهی عالی برای از بین بردن افکار منفی و دست یافتن به افکار مثبت است.

6. ورزش کنید.

این مورد اثری عمیق بر اعتمادبه‌نفس دارد. ورزش منظم و همیشگی سطح انرژی شما را بالا می‌برد و موادشیمیایی مختلفی تولید می‌کند—مثل تستوسترون و اندورفین—که حالت مثبت‌تری به شما می‌دهد. به نظر می‌رسد ورزش به طور اتوماتیک‌وار اعتمادبه‌نفس افراد را بالا می‌برد و رویکرد شما را نسبت به زندگی تغییر می‌دهد. علاوه بر آن فرم و شکل بهتری به اندام شما می‌دهد که راهی عالی برای بالا بردن اعتمادبه‌نفس است.

7. با یک ترس روبه‌رو شوید.

این مورد اصلاً آسان نیست. اما پاداش خیلی خوبی به همراه دارد. اگر با یک ترس روبه‌رو شوید، اعتمادبه‌نفستان 10 قدم بالاتر می‌رود. و هربار که با یک ترس روبه‌رو می‌شوید آرام ‌آرام متوجه می‌شوید که ضرب ‌المثل قدیمی "از هیچ چیز به اندازه ترس نباید ترسید" فقط یک کلیشه توخالی است.

8. چیزی نو خلق کنید.

همه انسان‌ها خلاق هستند. اما پس کودکی و نوجوانی این مسئله گاهی فراموش می‌شود. کشف دوباره خلاقیت‌هایتان راهی عالی برای بالا بردن اعتمادبه‌نفستان است. خلق یک چیز جدید راهی عالی است اما همیشه هم آسان نیست. اما وقتی کارتان تمام شد نه تنها احساسی عالی نسبت به خودتان پیدا می‌کنید، بلکه بعضی ‌اوقات قسمت‌های جدیدی از خودتان که قبلاً می‌شناختید را دوباره کشف می‌کنید. خلاق بودن راهی عالی برای شناختن خودتان و توانایی‌های پنهانتان است.

9. تا زمانیکه اعتمادبه‌نفس پیدا نکرده‌اید وانمود کنید که دارید.

یک راه برای بیرون آمدن از محدودیت‌هایی که برای خودتان درست کردید این است که یک قدم بیرون از منطقه آرامشتان بگذارید. ممکن است غیرعملی به نظر برسد. انگار فقط به خودتان دروغ می‌گویید اما موضوع همین است. این راهکار کاملاً عملی است. اگر احساس اعتماد نمی‌کنید، حداقل تظاهر کنید و طوری رفتار کنید که انگار به خودتان و توانایی‌هایتان کاملاً مطمئنید و بنابر آن رفتار کنید. خیلی زود می‌بینید که احساس اعتمادبه‌نفس می‌کنید، اعتمادبه‌نفس واقعی.

10. از محیطتان استفاده کنید.

یک راه موثر برای تغییر خودتان این است که محیطتان را برحسب آن کسی که دوست دارید باشید تغییر دهید. اگر می‌خواهید اعتمادبه‌نفس بیشتری داشته باشید، زندگینامه‌های افراد بااعتمادبه‌نفس را مطالعه کنید، موسیقی که گوش می‌دهید را از موسیقی‌های افسرده‌کننده به انرژی‌بخش تغییر دهید و سعی کنید با کسانی رفت‌وآمد کنید که اعتمادبه‌نفس بالایی دارند.

11. از قوه تخیلتان استفاده کنید.

ذهن شما ابزاری بسیار قدرتمند است. وقتی یاد بگیرید چطور از تخیلتان به طریقی مثبت استفاده کنید، می‌توانید با کمک آن اعتمادبه‌نفستان را بالا ببرید. یک راه برای آن تجسم‌سازی است.

تصور کنید که جلسه‌ای مهم پیش رو دارید. پیش خود تجسم کنید که چقدر همه چیز خوب پیش می‌رود—همه چیز را بشنوید و ببینید—و چقدر حس خوبی در آن جلسه دارید. خودتان را در حال لبخند زدن تجسم کنید که اوقات خوشی را می‌گذرانید. نتیجه مثبت و عالی جلسه را در ذهنتان مجسم کنید. بعد تجسم کنید که جلسه با نتیجه دلخواه شما به پایان رسیده است. این روش واقعاً موثر است و قبل از پا نهادن به جلسه روحیه‌ای عالی به شما می‌دهد.

اگر برای اینکه خودتان را بااعتمادبه‌نفس تجسم کنید مشکل دارید، می‌توانید کس دیگری را تقلید کنید. یک فرد بااعتمادبه‌نفس کنار خودتان پیدا کنید—مثلاً یک ورزشکار، هنرپیشه یا حتی یک از آشنایان—و از او تقلید کنید. ببینید چطور راه می‌رود، حرف می‌زند و حرکت می‌کند. بعد رفتارهای او را در تجسم‌سازیتان تقلید کنید.

12. از بدنتان استفاده کنید.

اگر پایتان را مدام عصبی تکان دهید، کم‌کم احساس اضطراب و نگرانی خواهید کرد. اگر ارام‌تر راه بروید، کم‌کم ریلکس‌تر خواهید شد. برای اینکه اعتمادبه‌نفس بیشتری احساس کنید، از بدنتان استفاده کنید. به طریقی مطمئن‌تر راه بروید، بنشینید و بلند شوید. اگر نمی‌دانید چه باید بکنید از نکته بالا کمک بگیرید. از افراد دوروبرتان که اعتمادبه‌نفس خوبی دارند تقلید کنید.

13. ذهنتان را از خاطرات مثبت پُر کنید.

این یک عادت شایع است که قبل از اینکه بخواهید کار مهمی انجام دهید، شکست‌های قبلی و تجربیات بد سابق همه ذهنتان را پر می‌کنند. این عادت را از بین ببرید و سعی کنید برای یک تا دو دقیقه هم که شده همیشه ذهنتان را از خاطرات مثبت، دستاوردهای مهم و تجربیات خوبتان پر کنید. ما معمولاً این کارهای مثبت را فراموش می‌کنیم و روی خاطرات بد و منفی تمرکز می‌کنیم. اما همه چیز به خودتان بستگی دارد. و محصول انتخابتان عاملی است که سطح اعتمادبه‌نفستان را تعیین می‌کند.

14. به آینده فکر کنید.

یک راه عالی برای پیش رو قرار دادن همه چیز و تعیین اینکه اتفاقات روز چطور بر اعتمادبه‌نفس شما تاثیر بگذارد این است که نگاهی به آینده بیندازید. از خودتان بپرسید: آیا این مسئله در 5 سال آینده مسئله مهمی خواهد بود و یاد من خواهد ماند؟ این باعث می‌شود فقط درگیر اتفاقی که افتاده است نشوید. و معمولاً هم پاسخ به این سوال منفی است. با استفاده از این سوال، کنار آمدن با مشکلات روزمره آسان‌تر خواهد شد و می‌فهمید که بیشتر اتفاقات اتفاقاتی آنقدر کوچک هستند که نجای نگرانی ندارند.

15. درک کنید که گذشته مساوی حال نیست.

هر اتفاقی که سال پیش، ماه پیش یا حتی دیروز افتاده به معنی فردا، ماه آینده یا سال آینده نیست. شما آینده‌تان را در زمان حال می‌سازید و می‌توانید با خودتان تصمیم بگیرید که چقدر اجازه دهید اتفاقات گذشته بر آینده شما تاثیر بگذارند.

حتی اگر طی 10 سال گذشته اعتمادبه‌نفس خیلی پایینی داشته‌اید، به این معنی نیست که قرار است همانطور بمانید. می‌توانید تصمیم بگیرید که زندگی و آینده‌تن را تغییر دهید. می‌توانید افکار و خاطرات مربوط به گذشته را دور بریزید و به چیزهای جدیدی فکر کنید.

16. با خودتان مهربان باشید.

ممکن است با خودتان بدرفتاری کنید. درک کنید که هیچ نیازی به این کار نیست. حتی اگر تا امروز هم اینطور رفتار می‌کرده‌اید دیگر وقتش رسیده است که دست از آن بردارید. درعوض با خودتان مهربان باشید. هیچ اشکالی ندارد. بدرفتاری با خودتان هیچ دلیلی ندارد مگراینکه بخواهید خودتان را ناراحت کنید و دشمنانتان را شاد.

یک بخش مهم است مهربان بودن با خودتان این است که نقاط قوتتان را می‌فهمید و آنها را رشد می‌دهید. این کار نه تنها به بهتر شدن مهارت‌هایتان کمک می‌کند بلکه اعتمادبه‌نفستان را هم بالا می‌برد. یک بخش کوچک‌تر اما مهم دیگر این است که تحسین‌های دیگران را بپذیرید. تشکر کردن برای تحسین و تمجید دیگران هیچ اشکالی ندارد. و بعد از هر تحسین حس خوبی به خودتان پیدا کنید.

17. یاد بگیرید که ذهنتان چطور کار می‌کند.

آدمها با هم فرق دارند اما مسئله مهم‌تر این است که نحوه کارکرد ذهن آنها شباهت‌های زیادی با هم دارد. چیزی که برای بقیه خوب عمل کرده ممکن است برای شما هم موثر باشد. وقتی با عملکرد ذهنتان بیشتر آشنا شوید می‌فهمید که در موقعیت‌های مختلف چه واکنشی خواهد داشت. وقتی خودتان را بهتر بشناسید اعتمادبه‌نفستان بالاتر خواهد رفت.

18. مهارت‌های اجتماعیتان را تقویت کنید.

روابط یکی از مهمترین قسمت‌های زندگی ماست و تقویت مهارت‌های اجتماعی یکی از مهمترین چیزهایی است که هر فردی باید یاد بگیرد. بهتر کردن نتایجی که در این زمینه می‌گیرید و به دست آوردن اطمینان بیشتر به مهارت‌های اجتماعیتان اعتمادبه‌نفستان را به طور کلی بالا خواهد برد.

19. به جای اینکه به درون توجه کنید، به بیرون توجه کنید.

وقتی با دیگران رابطه برقرار می‌کنید و گاهی‌اوقات وقتی تنها هستید، بد نیست که توجه ذهنتان را به بیرون دهید تا به درون. مشکل توجه به درون این است که در بسیاری از موقعیت‌ها باعث می‌شود به ظاهرتان، اینکه چه گفته‌اید و دیگران چه گفته‌اند فکر کنید. تمرکز به بیرون درکنار اینکه به بالا بردن اعتمادبه‌نفستان کمک می‌کند، راهی عالی برای تقویت مهارت‌های مردمی و اجتماعیتان هم هست.

20. اطرافیانتان را از افراد مثبت‌اندیش انتخاب کنید.

افرادیکه با آنها نشست و برخاست می‌کنید می‌توانند موجب شادی یا ناراحتی شما شوند. ازآنجا که ما زمان زیادی را با مردم سپری می‌کنیم، خیلی مهم است که کنار افراد مثبت—یا حداقل به طرزی منطقی خنثی-- باشیم. بودن یک یا دو نفر منفی‌باف می‌تواند تاثیر شگرفی بر شما بگذارد و روز به روز روحیه‌تان را خراب‌تر کند.

21. اطلاعات، تاثیرات و احساسات مثبت جذب کنید.

بیشتر اخبار و حوادث جامعه تصویری منفی از دنیا و خودتان به شما می‌دهد. اطلاعاتی که دوروبرتان است هم درست مثل افراد دوروبرتان می‌توانند تاثیر شگرفی بر شما داشته باشند. خودتان انتخاب کنید که دوست داری چه ببینید، بشنوید و بخوانید. فقط چیزهایی را انتخاب کنید که برایتان فایده‌بخش باشند.

22. مثبت بیندیشید.

اینکه سعی کنید دنیا و زندگیتان را از دریچه‌ای مثبت نگاه کنید کمی سخت است و زمان می‌برد. مخصوصاً اگر سالهای زیادی را با تفکر منفی زندگی کرده باشید.

23. خودتان را با خودتان مقایسه کنید، نه با دیگران.

این درد نالازم زیادی را از زندگیتان بیرون می‌کند. مسئله اینحاست که اگر از یک نفر بگذرید، کس دیگری را می‌بینید که از شما موفق‌تر باشد. و حس برنده بودن موقتیتان دوباره به احساس ترس و اضطراب تبدیل خواهد شد. پس سعی کنید فقط روی خودتان تمرکز کنید، نه آدم‌های دور و برتان و مهم نباشد که دیگران تا چه اندازه موفق هستند. خودتان را با خودتان مقایسه کنید. پیشرفت کنید و رشد خودتان را بررسی کنید و خواهید دید که شادتر، موفق‌تر و بااعتمادبه‌نفس‌تر زندگی خواهید کرد.

24. شکست را دوباره تعریف کنید.

اینکه چطور به شکست نگاه کنید تعیین می‌کند که قبل یا بعد از هر شکست چه اندازه اعتمادبه‌نفستان پایین بیاید. تعریفی از شکست که با آن بزرگ شده‌ایم ممکن است بهترین معنای آن نباشد. اگر به موفق‌ترین آدم‌ها نگاهی بیندازید خیلی زود متوجه می‌شوید که واکنش متفاوتی به شکست دارند که با واکنش آدم‌های عادی فرق می‌کند.

آنها شکست یا طردشدگی را آنقدرها جدی نمی‌گیرند. آنها می‌دانند که اگر شکست بخورند آخر زندگی نیست. برعکس سعی می‌کنند وقتی به هر شکست نگاه می‌کنند قسمت‌های خوب آن را ببینند: اینکه طور می‌توانند از آن درس بگیرند تا برای دفعه بعدی بهتر شوند.

آنها می‌دانند که اگر اولین تلاش کاریشان با شکست مواجه شود برای مدتی احساس خیلی بدی دارد اما در طولانی‌مدت هیچ اشکالی متوجه آنها نیست. آنها از آن درس می‌گیرند و دوباره امتحان می‌کنند. اگر کسی آنها را طرد کند آیا دست برمی‌دارند؟ مطمئناً نه. آنها می‌دانند که هفته بعد یا هفته بعد از آن ممکن است کس دیگری را پیدا کنند که باز برای آنها جذاب باشد.

آنها می‌دانند که آدم‌های خوب زیادی هستند. فرصت‌های شغلی خوب زیادی وجود دارد. اما این را هم یاد گرفته‌اند که برای موفق شدن در هر چیزی باید حداقل 5، 10 یا 20 مرتبه شکست بخورید.

شما روی مهارت‌هایتان کار کرده‌اید تا آنها را تقویت کنید. به شکست یا طردشدن بعنوان چیزی منفی که اگر اتفاق بیفتد زندگیتان تمام خواهد شد نگاه نکنید. شکست را دوباره در ذهنتان تعریف کنید و تاثیر احساسی منفی آن را کمتر کنید. به شکست بعنوان بازخورد روی نقطه‌ای از شما که نیاز به تقویت شدن دارد نگاه کنید. به توصیه‌ای که شکست برایتان دارد گوش دهید و مطمئن باشید که پیشرفت می‌کنید. و با تعریف کرن دوباره شکست برای خودتان دیگر سطح اعتمادبه‌نفستان هربار که شکست می‌خورید افت نمی‌کند.

  • صالح خوش نفس

آیا برای یادگیری درس واقعا باید 10 بار کتاب را خواند ؟ آیا باید دروس خود را پشت سرهم مرورکرد؟وآیا بایدده ها بار درس راتکرارکردتا یادگرفت ؟ مطمئنا اگر چنین باشد ، مطالعه کاری سخت و طاقت فرسا است . اما واقعیت چیزی دیگر است . واقعیت آن است که گروهی از فراگیران ، روش صحیح مطالعه را نمی دانند و متاسفانه در مدرسه و دانشگاه هم چیزی راجع به چگونه درس خواندن نمی آموزند . یادگیری و مطالعه ، رابطه ای تنگاتنگ و مستقیم با یکدیگر دارند، تا جایی که می توان این دو را لازم و ملزوم یکدیگر دانست. برای اینکه میزان یادگیری افزایش یابد باید قبل از هرچیز مطالعه ای فعال و پویا داشت .
شیوه صحیح مطالعه ،چهار مزیت عمده زیر را به دنبال دارد:
1- زمان مطالعه را کاهش می دهد.
2- میزان یادگیری را افزایش می دهد .
3-مدت نگهداری مطالب در حافظه را طولانی تر می کند.
4- به خاطر سپاری اطلاعات را آسان تر می سازد.
برای داشتن مطالعه ای فعال و پویا نوشتن نکات مهم درحین خواندن ضروری است تابرای مرور مطالب،دوباره کتاب رانخوانده و در زمانی کوتاه ازروی یادداشتهای خود مطالب را مرور کرد . 
یادداشت برداری ، بخشی مهم و حساس از مطالعه است که باید به آن توجهی خاص داشت . چون موفقیت شما را تا حدودی زیاد تضمین خواهد کرد و مدت زمان لازم برای یادگیری را کاهش خواهد داد. خواندن بدون یادداشت برداری یک علت مهم فراموشی است.
شش روش مطالعه 
خواندن بدون نوشتن، خط کشیدن زیرنکات مهم، حاشیه نویسی، خلاصه نویسی، کلید برداری، خلاقیت و طرح شبکه ای مغز 
1-خواندن بدون نوشتن: روش نادرست مطالعه است . مطالعه فرآیندی فعال و پویا است وبرای نیل به این هدف باید از تمام حواس خود برای درک صحیح مطالب استفاده کرد. باید با چشمان خود مطالب را خواند، باید در زمان مورد نیاز مطالب را بلند بلند ادا کرد و نکات مهم را یادداشت کرد تا هم با مطالب مورد مطالعه درگیر شده و حضوری فعال و همه جانبه در یادگیری داشت و هم در هنگام مورد نیاز ، خصوصا قبل از امتحان ، بتوان از روی نوشته ها مرور کرد و خیلی سریع مطالب مهم را مجددا به خاطر سپرد .
2- خط کشیدن زیر نکات مهم :این روش شاید نسبت به روش قبلی بهتر است ولی روش کاملی برای مطالعه نیست چرا که در این روش بعضی از افراد به جای آنکه تمرکز و توجه برروی یادگیری و درک مطالب داشته باشند ذهنشان معطوف به خط کشیدن زیر نکات مهم می گردد .حداقل روش صحیح خط کشیدن زیر نکات مهم به این صورت است که ابتدا مطالب را بخوانند و مفهوم را کاملا درک کنند و سپس زیر نکات مهم خط بکشند نه آنکه در کتاب به دنبال نکات مهم بگردند تا زیر آن را خط بکشند .
3- حاشیه نویسی :این روش نسبت به دو روش قبلی بهتر است ولی بازهم روشی کامل برای درک عمیق مطالب و خواندن کتب درسی نیست ولی می تواند برای یادگیری مطالبی که از اهمیتی چندان برخوردار نیستند مورد استفاده قرار گیرد.
4- خلاصه نویسی : در این روش شما مطالب را می خوانید و آنچه را که درک کرده اید به صورت خلاصه به روی دفتری یادداشت می کنید که این روش برای مطالعه مناسب است و از روشهای قبلی بهتر می باشد چرا که در این روش ابتدا مطالب را درک کرده سپس آنها را یادداشت می کنید اما بازهم بهترین روش برای خواندن نیست .
5- کلید برداری :کلید برداری روشی بسیار مناسب برای خواندن و نوشتن نکات مهم است . در این روش شما بعد از درک مطالب ، بصورت کلیدی نکات مهم را یادداشت می کنید و در واقع کلمه کلیدی کوتاه ترین، راحت ترین ،بهترین وپرمعنی ترین کلمه ای است که با دیدن آن، مفهوم جمله تداعی شده و به خاطر آورده می شود .
6- خلاقیت و طرح شبکه ای مغز: این روش بهترین شیوه برای یادگیری خصوصا فراگیری مطالب درسی است .در این روش شما مطالب را می خوانید بعد از درک حقیقی آنها نکات مهم را به زبان خودتان و به صورت کلیدی یادداشت می کنید و سپس کلمات کلیدی را بروی طرح شبکه ای مغز می نویسد ( در واقع نوشته های خود را به بهترین شکل ممکن سازماندهی می کنید و نکات اصلی و فرعی را مشخص می کنید)تا در دفعات بعد به جای دوباره خوانی کتاب ، فقط به طرح شبکه ای مراجعه کرده وبا دیدن کلمات کلیدی نوشته شده برروی طرح شبکه ای مغز ، آنها را خیلی سریع مرور کنید . این روش درصد موفقیت تحصیلی شما را تا حدود بسیار زیادی افزایش می دهد و درس خواندن را بسیار آسان می کند. و بازده مطالعه را افزایش می دهد.
شرایط مطالعه 
«به کارگیری شرایط مطالعه یعنی بهره وری بیشتر از مطالعه».
شرایط مطالعه ، مواردی هستند که با دانستن ، بکارگیری و یا فراهم نمودن آنها ، می توان مطالعه ای مفیدتر با بازدهی بالاتر داشت و در واقع این شرایط به شما می آموزد که قبل از شروع مطالعه چه اصولی را به کار گیرید ، در حین مطالعه چه مواردی را فراهم سازید و چگونه به اهداف مطالعاتی خود برسید و با دانستن آنها می توانید با آگاهی بیشتری درس خواندن را آغاز کنید و مطالعه ای فعال تر داشته باشید : 
1- آغاز درست :برای موفقیت در مطالعه ،باید درست آغازکنید.
2- برنامه ریزی : یکی از عوامل اصلی موفقیت ، داشتن برنامه منظم است .
3- نظم و ترتیب: اساس هر سازمانی به نظم آن بستگی دارد .
4-حفظ آرامش: آرامش ضمیر ناخود آگاه را پویا و فعال می کند. 
5- استفاده صحیح از وقت :بنیامین فرانکلین، «آیا زندگی را دوست دارید؟ پس وقت را تلف نکنید زیرا زندگی از وقت تشکیل شده است .»
6- سلامتی و تندرستی: عقل سالم در بدن سالم است .
7- تغذیه مناسب: تغذیه صحیح نقش مهمی در سلامتی دارد. 
8 - ورزش : ورزش کلید عمر طولانی است . 
9-خواب کافی: خواب فراگیری و حافظه را تقویت می کند.
10 -درک مطلب:آنچه در حافظه بلند مدت باقی می ماند ، یعنی مطالب است . 
چند توصیه مهم که بایدفراگیران علم از آن مطلع باشند
1- حداکثر زمانی که افراد می توانند فکر خود را بروی موضوعی متمرکز کنند بیش از 30 دقیقه نیست ، یعنی باید سعی شود حدود 30 دقیقه به روی یک مطلب تمرکز نمود و یا مطالعه داشت و حدود 10 الی 15 دقیقه استراحت نمود سپس مجددا با همین روال شروع به مطالعه کرد.
2- پیش از مطالعه از صرف غذاهای چرب و سنگین خودداری کنید و چند ساعت پس از صرف غذا مطالعه نمایید چون پس از صرف غذای سنگین بیشتر جریان خون متوجه دستگاه گوارش می شود تا به هضم و جذب غذا کمک کند و لذا خون رسانی به مغز کاهش می یابد و از قدرت تفکر و تمرکز کاسته می شود . از مصرف دارو هم خودداری فرمایید همچنین غذاهای آردی مثل نان و قندی قدرت ادراک و تمرکز را کم می کند نوشابه های گازدارهم همین طور هستند. 
3- ذهن آدمی با هوش است اگر یادداشت بردارید خود را راحت از حفظ و به یاد سپاری مطالب می کند و نیز همزمان نمی توانید هم مطلبی را بنویسید و هم گوش دهید . پس در حین مطالعه لطفا یادداشت برداری نمایید .

  • صالح خوش نفس

عزیزان دانش آموز (پایه هفتم، هشتم، نهم، دهم، دوازدهم، سال چهارم و داوطلبین کنکور) جهت تهیه دفتر برنامه ریزی مطالعه می توانند با شماره تماس 09148242590 آقای خوش نفس تماس گرفته بعد از واریز60000ریال به شماره کارت 6037991464570070 بنام صالح خوش نفس و هماهنگی لازم دفتر برنامه ریزی به ایمیل عزیزان ارسال می گردد. برای تنظیم برنامه درسی در همین دفتر نیز مشاوره لازم رایگان انجام می گردد.



  • صالح خوش نفس

آدرس تلگرام:

khoshnafsmoshaver@

  • صالح خوش نفس
 

در جلسات گذشته به طور کامل با عبارات تاکیدی مثبت آشنا شدیم ، در این جلسه با تکمیل بحث تصویر سازی ذهنی - که گفتیم بزرگترین کشف روانشناسی در صد سال اخیر است - بحث های مربوط به عبارات تاکیدی مثبت و مثبت اندیشی را به پایان می بریم.

با ما همراه باشید.

گفتیم که تصویر سازی ذهنی به دو شکل انجا میشه:
1) تجسم
2) تجسم خلاق


تجسم یعنی بازبینی تصاویری که قبلا دیدیم.چیزهایی رو که قبلا دیدیم دوباره در ذهنمون ببینیم.

تجسم خلاق یعنی دیدن چیزهایی که تا حالا ندیدیم.


لطفا بعد از خوندن مطلب زیر اون رو اجرا کنید.


لطفا چشم ها تون رو ببندین. لطفا خونه تون رو توی ذهن تون ببینید. یه چرخی تو خونه تون بزنین. حالا بدون اینکه چشم تون رو باز کنید لطفا خونه ی من رو در تهران ببینید. تا حالا خود من رو ندیدید، چه برسه به خونه ام. پس هر چیزی دوست دارین ببینین.


از یک چادر تو پارک خزانه تا یه خونه ی 3000 متری در زعفرانیه. آزاد آزاد. گشتی تو خونه ی ما بزن. چشم ها باز.

کاری رو که اول انجام دادید بهش میگیم "تجسم" و کاری رو که دوم انجام دادید بهش می گیم "تجسم خلاق". ما دراصل میخوایم به شما یاد بدیم "تجسم خلاق" انجام بدید.


ولی نمیشه که ما "تجسم" قوی ای نداشته باشیم و بعد بتونیم "تجسم خلاق" قوی ای داشته باشیم.

 

بعضی ها میگن ما چشم مون رو که بستیم حتی خونه ی خودمون رو هم نتونستیم ببینیم. دوست من یک شی ساده رو بگیر جلوی چشمت. آن رو ببین. چشمت رو ببند و تلاش کن آنچه رو که دیده بودی در ذهنت ببینی. دوباره چشمت رو باز کن و ببین آیا این شی ساده رو با همه ی جزئیاتش کامل دیدی.

 

اگه ندیدی دوباره چشمت رو ببند و ببین. و این کار رو آنقدر تکرار کن درست تصویر رو ببینی. بعضی ها میگن من همین شی ساده رو هم که می گیرم جلوم تا چشمم رو می بندم دیگه نمی بینمش. دوست عزیز شروع کن به پلک زدن سریع. تند تند تند پلک بزن و یک دفعه چشم رو ببند. میبینی که تصویر اون شی برای چند ثانیه در ذهنت دیده میشه. دوباره این کار رو تکرار کن. آرام آرام شی ساده رو تبدیل به یک شی پیچیده تر. یه چیزی که از نظر شکل و رنگ تنوع بیشتری داره.

حالا این شی جدید رو سعی کن که در ذهنت ببینی.




کی تصویر سازی ذهنی کنیم؟

بهترین زمانش صبح و شب.

چقدر طول بکشه؟

حد اقل 5 دقیقه و حد اکثر 15 دقیقه.

خوب چشممون رو ببندیم و هر چی خواستیم ببینیم؟

نه خیر.

 

مقدمه ی تصویر سازی ذهنی چیزی است به نام "تن آرامی" یا همون “Relaxation” .

تن آرامی چی هست؟


الان من میخوام یک دور تن آرامی بکنیم و تصویر سازی ذهنی بکنیم و شما یاد بگیرید که تن آرامی بکنید.


برای تن آرامی اول باید عوامل حواس پرتی رو به حد اقل برسونید.


نمیگیم که عوامل رو از بین ببرید.


عوامل حواس پرتی رو باید تا جای ممکن کم کنید.


مثال:
- هوا خفه است => پنجره رو باز کن تا هوا جریان پیدا کنه.
- لباست تنگه => خوب یه لباس گشاد و راحت بپوش.
- دو هفته است حمام نرفتی => یه دوش بگیر.
- دسته ی عینکت خیلی فشار میاره به بالای گوشت => عینک رو در بیار.
- انگشتر، گوش واره، لنز و هر چیزی که میتونه حواست رو پرت کنه رو در بیار.
- موبایلت رو خاموش کن.
- تلفن رو از پریز بکش.
- تلوزیون رو خاموش کن.
- سر و صدا رو به حداقل برسون.
- اگر لامپی روشنه که نورش اذیتت میکنه، خاموشش کن.
خلاصه عوامل مزاحم رو تا میتونی کم کن.

 

تن آرامی به دو شکل انجام میشه:
1) به صورت نشسته روی صندلی. به طوری که کمر راست، پا ها راست و زانو به صورت نود درجه و کف دو دست هم روی پا.
2) به حالت خوابیده و طاق باز. به پشت می خوابید روی زمین. پاها کنار هم و دست ها هم کنار پاها.

الان ما یک تن آرامی می کنیم و بعد یک تصویر سازی ذهنی از نوع تجسم تا شما یاد بگیرید که چه طور توی خونه هاتون می تونید این کار رو انجام بدید.

 

"مراحل تن آرامی "

(1)
لطفا چشم هاتون رو ببندید
چند تا نفس عمیق بکشید.
لطفا پای راست تون رو مجسم کنید.
از نوک انگشتان پای راست تا انتهای ران.
در ذهنتون ببینید که پای راست شما در آرامش کامل است.
راحت راحت.
اگر جایی از پای راستتون درد یا گرفتگی عضلانی داره، یک فرمان ذهنی "آرام باش" بدید.
لطفا همین حالت رو برای 30 ثانیه داشته باشید.

 

(2)

لطفا پای چپ تون رو ببینید که کاملا آرامه.
راحت راحت.
لطفا همین حالت رو برای 30 ثانیه داشته باشید.

 

(3)

دست راستتون رو از نوک انگشتان دست تا کتف ببینید.
اگر دچار درد یا گرفتگی عضله است با یک فرمان ذهنی "آرام باش" اون رو آرام کنید.
دست راست شما در آرامش کامل است.
لطفا همین حالت رو برای 30 ثانیه داشته باشید.

 

(4)

لطفا دست چپ تون رو در ذهنتون تصور کنید که در آرامش کامله.
الان دو پا و دو دست شما در آرامش کامل است.
عضلات شکم، سینه و پشت رو شُل کنید.
خیلی سفت و سخت نمیخواد بشینید.
چند تا نفس عمیق.

 

(5)

چهره ی خودتون رو در ذهنتون مجسم کنید همان طوری که خودتون رو در آینه می بینید و تجسم کنید که چهره تون کاملا آرامه.
الان همه ی بدن شما در آرامش کامله.

 

بعد از این 5 مرحله می رسیم به تصویر سازی ذهنی ، به عنوان مثال مراحل زیر را تجسم کنید :

ببینید که یک لیمو ترش توی دست تونه.
لطفا این لیمو رو زیر شیر آب بشورید.
قشنگ و تمیز.
برجستگی ته لیمو رو زیر انگشت تون حس کنید.
لطفا شیر آب رو ببندید و یک چاقو بردارید و لیمو رو با چاقو به دو نیمه تقسیم کنید.
یکی از نیمه های لیمو رو بیارین کنار بینی تون و نفس بکشید.
بذاق دهان ترشح کرد؟ نه.
حالا نیمه دیگه ی لیمو رو بیارید کنار دهان و فشار بدید تا آب لیمو وارد دهان تون بشه.
دهانتون کاملا ترش شد؟ نه.
حالا  آرام چشمتون رو باز کنید.


اگر تونستید که ترشی لیمو، برجستگی ته لیمو، بذاق دهان تون ترشح کرد، یعنی اینکه تصوی سازی خوبی داشتن.

 

لازم نیست همه اش، حتی یکی از این ها هم کافیه.ما به این میگیم تن آرامی یعنی دعوت همه ی بدن به آرامش.و بعد دیدن تصویری که دوست دارید در اون آرامش.

پیشنهاد می کنم برای اینکه تجسم خلاق خوبی داشته باشید اگر خاطره ی خوبی در ذهنتون هست و مخصوصا اینکه حس جسمانی خوبی رو برای شما به همراه داشته، در ذهن تون اون خاطره رو ببینید و مرور کنید.

غذای که خیلی خوش طعم بوده و بهتون چسبیده.
شنا کردن.
منظره قشنگ.
راه رفتن روی برگ های خشک.
این تجسم ها کمک می کند که تجسم خلاق خوبی داشته باشید.


آیا با تجسم و تصویر سازی در دنیا کسی به جایی رسیده؟

در اینجا چند تا مثال فوق العاده از تصویرسازی ذهنی و نتایجی که داشته می زنیم :

 

(1)
در ارتش آمریکا عده ای تیرانداز ماهر رو انتخاب کردند. روان شناس ها تیرانداز ها رو به دو گروه A و B تقسیم کردند.
به گروه A گفتند:
"
شما از امروز به مدت یک ماه روزی یک ساعت میرید در میدان تیر و به سیبل شلیک می کنید. همه ی تلاشتون رو بکنید که تیرتون رو بزنید وسط هدف.
"
وبه گروه B گفتند:
"
شما یک ماه حق تیراندازی ندارید. اسلحه هاتون رو تحویل می دید به اسلحه خونه. روزی یک ساعت میشینید و چشم ها تون رو می بندید و در ذهنتون می بینید که به سمت هدف دارین شلیک می کنین و تمام تیر هاتون رو می زنید وسط هدف.

"
ما گفتیم تصویر سازی حد اکثر یک ربع.


پس وقتی گفته شد روزی یک ساعت یعنی اینکه روزی چند مرحله انجام می دادن. یک ماه گروه A عملا تیر اندازی کرد و گروه B در ذهن تیر اندازی کرد.
بعد از یک ماه مربی های تیر اندازی از این ها تست گرفتن و دیدن گروه A نسبت به ماه قبل 10 درصد امتیاز هاشون بالاتر است و گروه B نسبت به ماه قبل 25 درصد بالاتر است.
گروهی که تمرین ذهنی داشت 15 درصد از اون هایی که تمرین عملی داشتند جلوتر بودند.

 

(2)
آقایی به اسم "ایوان لندل" اهل چک. ده سال قهرمان تنیس حرفه ای جهان شد. شوخی نیست که یه نفر بتونه مقامی رو ده سال در جهان برای خودش حفظ کنه. زمانی که ایوان لندل از ورزش حرفه ای خداحافظی کرد، خبرنگاری ازش پرسید "آقای لندل میخام بدونیم چی شد که شما تونستی ده سال نفر اول باشی؟"
لندل گفت:
"
من دو کار انجام می دادم.
1) مثل همه ی قهرمان های جهان هر روز عملا تمرین می کردم.
2) من روزی یک ساعت گوشه ای می نشستم و در ذهنم با حریفی بازی می کردم که این حریف از من خیلی قوی تر بود ولی برنده ی بازی من بودم چون ذهن خودم بود و هر کار می خواستم می کردم. من هر وقت در عرصه های جهانی روبروی حریف هام قرار می گرفتم هیچ یک از حریف هام به قدرت حریف ذهنی من نبودند. من حریف ذهنیم رو هر روز شکست می دادم و حریف های واقعی رو مثل آب خوردن شکست می دادم.

 

(3)

دوستان عزیز آقای "هادی ساعی" نیز از این تکنیک استفاده می کرد. به گفته خود ایشون قبل از هر مسابقه در ذهنش میدیده که حریف اون روز رو به سادگی شکست میده چون ذهن خودش بود و هرکاری میخواسته انجام می داده. و در عمل هم نتیجه غیر از این نبود.

دوست عزیزی که کنکور داری - یا تو آزمون استخدامی میخوای شرکت کنی- ، هر شب که میخوای بخوابی و صبح که از خواب پا میشی تصویر سازی ذهنی کن:
"
ببین سر جلسه کنکور هستی. ببین سوال ها اومد. ببین که داری دفترچه رو باز میکنی. سوال ها رو ببین که خیلی ساده است و تو همه رو بلدی. خودت رو ببین که با آرامش کامل داری جواب میدی. ببین نتایج اومده و تو چقدر درصد های بالایی داری. ببین قوم و خویش ها اومدن خونه تون و شیریینی میخوان.


ببین در دانشگاه یا محل کار مورد علاقه ات قبول شدی و توی حیاطش داری قدم میزنی. عین زندگی واقعی.


و این تصویر سازی ذهنی باید مثل یک سریال دنبال بشه. و خواهی دید که این تصویر سازی معجزه می کنه.

 

(4)
انیشتین قبل از اینکه تئوری "نسبیت" رو ارائه بده، میگه:
"
من هر روز در گوشه ای می نشستم و چشم هام رو می بستم. و در ذهنم می دیدم که روی نواری از نور مثل اسکیت سوار هستم و دارم بین کرات و سیارات حرکت می کنم. آنقدر این تصویر رو در ذهنم تخیل کردم و دیدم که تونستم تئوری نسبیت رو ارائه بدم.
"

 

(5)

بتهوون در 35 سالگی کر میشه. ناشنوای مطلق. جالبه بدونید بزرگ ترین آثار موسیقی بتهوون بعد از 35 سالگی او خلق شده! بعد از اینکه ناشنوای مطلق شده!


کسانی که دستی در موسیقی دارند می دانند که یک موسیقی دان اول موسیقی رو به صورت نُت در خطوط حامل می نویسد و بعد اون نُت رو با آلت موسیقی اجرا می کنه و در اجرا متوجه میشه که ایراد نُت کجاست و ایراد رو اصلاح می کنه.


بتههون وقتی ناشنوا است و نُتی رو که روی کاغذ آورده رو نمی تونه بشنوه، جای تعجب داره که چطور نُت هاش رو اصلاح می کرده! جالب تر اینه که شاهکار هاش بعد از ناشنوا شدنش خلق شده. از بتهوون می پرسن "آقای بتهوون شما چطور این آثار رو خلق می کنی؟! تو که نمی تونی بشنوی؟!"
میگه:
"
کی گفته من نمی تونم بشنوم؟! من نُت ها رو می نویسم. چشم هام رو می بندم. در ذهنم می بینم که گروه کنسرت داره نُت من رو اجرا می کنه. اشتباهاتش رو با گوش ذهنم می شنوم و اصلاح می کنم.
"

(6)

ناپلئون بناپارت در زمدگی نامه اش میگه:
"
من بچه که بودم خیلی دوست داشتم فرمانده ی یک ارتش بزرگ بشم. هر روز گوشه ای می نشستم و چشم هام رو می بستم و خودم رو می دیدم که دارم یک ارتش بزرگ رو هدایت می کنم.
"

 

(7)

میکل آنژ، والت دیزنی و گوته هر سه در جداگانه در زندگی نامه هاشون گفتن:
"
هر شب که میخواستیم بخوابیم، چشم ها مون رو می بستیم.و چیز هایی که میخاستیم فردا توی زندگی مون اتفاق بیوفته رو در ذهنمون می دیدیم.
"
و جالب اینه که هر سه توی زندگی نامه شون گفتن که بیشتر اتفاق هایی که روز بعد می افتاد چیزهایی بود که ما دیشب توی ذهنمون دیده بودیم و میخواستیم که اتفاق بیوفته!

 

دوستان عزیز ما برای رسیدن به خواسته ها مون نیاز به دو نوع تلاش داریم.


1) تلاش جسمی


2) تلاش ذهنی


با تلاش جسمی ما به سمت هدف گام برمی داریم.با تلاش ذهنی هدف رو مثل آهنربا به سمت خودمون می کشیم.وقتی این دو تلاش کنار هم قرار بگیرن مثل این میمونه که طنابی رو ببندم دور کمر شخصی و در حالی سر طناب رو میکشم به سمت خودم، خودم هم به سمت او حرکت کنم.


هم من به سمت او برم و هم او رو به سمت خودم بکشم.خوب این جوری خیلی سریع میتونیم به خواسته برسیم و سرعت رسیدن ما به هدف بسیار زیاد میشه. تصویر سازی ذهنی کدوم نوع تلاش است؟

ذهنی.


تلاش جسمی سخت تر است یا ذهنی؟

تلاش جسمی خیلی سخت تر است.


و چقدر جالبه و بامزه اند دوستانی که تلاش سخت جسمی رو انجام میدن ولی با ذهن منفی!

روزی ده ساعت درس میخونه برای کنکور و بعد میگه "من که میدونم قبول نمیشم"!

روزی دو مشت دارو میخوره و بد میگه "من که می دونم خوب نمیشم"!

صبح داره می ره بیرون که هشت ساعت کار کنه.


- "خوب به سلامتی کجا دارین میرین؟"


- "دنبال بدبختی هام!"


خوب تو که بالاخره میخوای هشت ساعت کار کنی، چرا با ذهن منفی!

بعضی ها هم نه تلاش ذهنی دارن و نه تلاش جسمی.


یه گوشه ای ولو میشن تا بمیرن و همه از دستشون راحت بشن.


و جالب اینه که خیلی از ما ها در ذهن تلاش می کنیم ولی تلاش منفی.
متاسفانه خیلی از آدم ها در ذهنشون:


طلاق بازی می کنند.
- ورشکسته شدن بازی میکنن.
- خودشون رو پشت میله های زندان می بینند.
و اینها بیچاره می کنند خودشون رو و درد سر ها رو برای خودشون خلق می کنن.
بزارید به بحث هاله های انرژی برسیم بعد بهتون ثابت می کنم که اینها خودشون برای خودشون دردسر میخرن.

 


دوست من در تصویر سازی ذهنی ما گاهی برای چیزی تصویر سازی می کنیم که نیاز به فراگیری و تمرین دارد.


گاهی وقت ها برای چیزی تصویر سازی ذهنی می کنیم که فراگیری رو تمرین نمیخواد.

من میخوام کنکور بدم. خوب نیاز داره کتاب های درسیم رو بخونم و تست بزنم. فراگیری و تمرین میخواد.


من میخوام آزمون رانندگی بدم. خوب نیاز دارد که با ماشین تمرین عملی کرده باشم.


میخوام زبان انگلیسیم خوب بشه. نیاز دارد که کلاس برم.

 


چیزهایی که نیاز به تمرین و فراگیری دارد، اول فراگیری و تمرین، دوم تصویر سازی ذهنی.

 

نمیشه من بشینم و چشم هام و ببندم و کلاس زبان نرم و بعد ببینم که توی کلاس زبانم و دارم مثل بلبل انگلیسی صحبت می کنم! اول باید یاد بگیری و بعد در تصویر سازی ذهنی ببینی که سر کلاس نشستی و تو از همه ی هم کلاسی هات بهتر انگلیسی حرف میزنی.

گفتیم در آمریکا یک گروه تیر انداز ماهر رو مورد آزمایش قرار دادن. یعنی کسایی که در تیر اندازی به مهارت رسیدن و فراگیری و تمرین رو انجام دادن. و به این تیر انداز های ماهر گفتن که گرو الف شما عملا تیراندازی کن و گروه ب شما تصویر سازی کن.


یک سری کارهایی هست که نیاز به فراگیری و تمرین ندارد. تصویر سازی ذهنی در اینها معجزه می کند.


من بیمار هستم. در حال درمانم. دارم میرم دکتر و داروم رو مصرف می کنم. من چه چیزی رو باید یاد بگیرم و تمرین کنم؟

هیچ چی.

من فارغ التحصیل شدم و دنبال کار می گردم. خوب چی رو باید یاد بگیرم؟

خوب یاد گرفتم.
درس دانشگاه رو خوندم.
با کامپیوتر آشنا شدم.
با زبان آشنا شدم.
تایپ بلدم.
فعلا فقط دنبال شغل می گردم.
این نیاز به تمرین و فراگیری ندارد.

من مستاجرم و میخوام صاحب خونه بشم.
این چه فراگیری و تمرینی میخاد؟

هیچ چی.
فراگیری و تمرینی نمیخواد.

چیزهایی که نیاز به فراگیری و تمرین ندارد تصویر سازی ذهنی در اونها معجزه می کند!


از مجموعه صحبت ها این چند جلسه متوجه شدیم که تلقین دو شکل داره:
1) تلقین مثبت
2) تلقین منفی

 

تلقین مثبت:


پیامبر (ص) فرمودند "پیش بینی مثبت داشته باشید تا به خواسته هایتان برسید."
حضرت علی (ع) فرمودند "باور های مثبت موجب آرامش روح و سلامت جسم است."

 


تلقین منفی:


روایت داریم که "پیش بینی و تلقین منفی از هر کس که باشد وسوسه ی شیطان است"
حتی به صورت موردی و مصداقی هم اشاره کردن.
پیامبر فرمودند "من تفاقر، افتقر"!
تفاقر در زبان عربی در چه بابی است؟

باب تفاعُل.
هر چیز در زبان عربی که در باب تفاعُل باشد یعنی خود را به آن چیز زدن. یعنی ادای آن چیز را در آوردن. مثلا تظاهر در باب تفاعُل است. تظاهر یعنی فیلم بازی کردن. ظاهر سازی کردن.
تفاقر یعنی کسی که ادای آدم های فقیر رو در میاره. "من تَفاقَرَ، اِفتَقَر" یعنی اینکه "اگر کسی خود را به فقر بزند، فقیر می شود"!
ادای انسان های فقیر رو در بیاری، فقیر میشی!


دوستان عزیز اینکه پیامبر فرمود کسی که ادای آدم های فقیر را در بیاورد فقیر می شود، فقر در هر زمینه ای است، نه فقط پول!


یکی میگه "اعصاب ندارم" یعنی از نظر اعصاب فقیر است.
یکی میگه "حال ندارم" یعنی از نظر حس و حال فقیر است.
یکی میگه "تمرکز ندارم" یعنی .............
یکی میگه "حوصله ندارم" یعنی ........
هر چیزی رو گفتی "ندارم"، بنا به سخن پیامبر "ندار" میشوی!


  • صالح خوش نفس

این مقاله به مدیریت خشم پرداخته و از انواع راهکارها به تکنیک استفاده از ریلکسیشن، بازسازی شناختی، استفاده از تکنیک حل مساله، ارتباطات بهتر، تغییر محیط پرداخته است.

Anger is an emotion characterized by antagonism toward someone or something you feel has deliberately done you wrong 

Anger can be a good thing. It can give you a way to express negative feelings, for example, or motivate you to find solutions to problems

But excessive anger can cause problems. Increased blood pressure and other physical changes associated with anger make it difficult to think straight and

harm your physical and mental health

Expressing Anger

The instinctive, natural way to express anger is to respond aggressively. Anger is a natural, adaptive response to threats; it inspires powerful, often aggressive, feelings and behaviors, which allow us to fight and to defend ourselves when we are attacked. A certain amount of anger, therefore, is necessary to our survival.

On the other hand, we can't physically lash out at every person or object that irritates or annoys us; laws, social norms, and common sense place limits on how far our anger can take us

People use a variety of both conscious and unconscious processes to deal with their angry feelings. The three main approaches are expressing, suppressing, and calming. Expressing your angry feelings in an assertive—not aggressive—manner is the healthiest way to express anger. To do this, you have to learn how to make clear what your needs are, and how to get them met, without hurting others. Being assertive doesn't mean being pushy or demanding; it means being respectful of yourself and others.

Anger can be suppressed, and then converted or redirected. This happens when you hold in your anger, stop thinking about it, and focus on something positive. The aim is to inhibit or suppress your anger and convert it into more constructive behavior. The danger in this type of response is that if it isn't allowed outward expression, your anger can turn inward—on yourself. Anger turned inward may cause hypertension, high blood pressure, or depression.

Unexpressed anger can create other problems. It can lead to pathological expressions of anger, such as passive-aggressive behavior (getting back at people indirectly, without telling them why, rather than confronting them head-on) or a personality that seems perpetually cynical and hostile. People who are constantly putting others down, criticizing everything, and making cynical comments haven't learned how to constructively express their anger. Not surprisingly, they aren't likely to have many successful relationships.

Finally, you can calm down inside. This means not just controlling your outward behavior, but also controlling your internal responses, taking steps to lower your heart rate, calm yourself down, and let the feelings subside.

As Dr. Spielberger notes, "when none of these three techniques work, that's when someone—or something—is going to get hurt."

The goal of anger management is to reduce both your emotional feelings and the physiological arousal that anger causes. You can't get rid of, or avoid, the things or the people that enrage you, nor can you change them, but you can learn to control your reactions.

Are You Too Angry

There are psychological tests that measure the intensity of angry feelings, how prone to anger you are, and how well you handle it. But chances are good that if you do have a problem with anger, you already know it. If you find yourself acting in ways that seem out of control and frightening, you might need help finding better ways to deal with this emotion.

Why Are Some People More Angry Than Others

According to Jerry Deffenbacher, PhD, a psychologist who specializes in anger management, some people really are more "hotheaded" than others are; they get angry more easily and more intensely than the average person does. There are also those who don't show their anger in loud spectacular ways but are chronically irritable and grumpy. Easily angered people don't always curse and throw things; sometimes they withdraw socially, sulk, or get physically ill.

People who are easily angered generally have what some psychologists call a low tolerance for frustration, meaning simply that they feel that they should not have to be subjected to frustration, inconvenience, or annoyance. They can't take things in stride, and they're particularly infuriated if the situation seems somehow unjust: for example, being corrected for a minor mistake.

What makes these people this way? A number of things. One cause may be genetic or physiological: There is evidence that some children are born irritable, touchy, and easily angered, and that these signs are present from a very early age. Another may be sociocultural. Anger is often regarded as negative; we're taught that it's all right to express anxiety, depression, or other emotions but not to express anger. As a result, we don't learn how to handle it or channel it constructively.

Research has also found that family background plays a role. Typically, people who are easily angered come from families that are disruptive, chaotic, and not skilled at emotional communication

Anger Management


Relaxation

Simple relaxation tools, such as deep breathing and relaxing imagery, can help calm down angry feelings. There are books and courses that can teach you relaxation techniques, and once you learn the techniques, you can call upon them in any situation. If you are involved in a relationship where both partners are hot-tempered, it might be a good idea for both of you to learn these techniques.

Some simple steps you can try:

Breathe deeply, from your diaphragm; breathing from your chest won't relax you. Picture your breath coming up from your "gut." Slowly repeat a calm word or phrase such as "relax," "take it easy." Repeat it to yourself while breathing deeply. Use imagery; visualize a relaxing experience, from either your memory or your imagination. Nonstrenuous, slow yoga-like exercises can relax your muscles and make you feel much calmer.

Practice these techniques daily. Learn to use them automatically when you're in a tense situation.

Cognitive Restructuring

Simply put, this means changing the way you think. Angry people tend to curse, swear, or speak in highly colorful terms that reflect their inner thoughts. When you're angry, your thinking can get very exaggerated and overly dramatic. Try replacing these thoughts with more rational ones. For instance, instead of telling yourself, "oh, it's awful, it's terrible, everything's ruined," tell yourself, "it's frustrating, and it's understandable that I'm upset about it, but it's not the end of the world and getting angry is not going to fix it anyhow."

Be careful of words like "never" or "always" when talking about yourself or someone else. "This !&*%@ machine never works," or "you're always forgetting things" are not just inaccurate, they also serve to make you feel that your anger is justified and that there's no way to solve the problem. They also alienate and humiliate people who might otherwise be willing to work with you on a solution.

Remind yourself that getting angry is not going to fix anything, that it won't make you feel better (and may actually make you feel worse).

Logic defeats anger, because anger, even when it's justified, can quickly become irrational. So use cold hard logic on yourself. Remind yourself that the world is "not out to get you," you're just experiencing some of the rough spots of daily life. Do this each time you feel anger getting the best of you, and it'll help you get a more balanced perspective. Angry people tend to demand things: fairness, appreciation, agreement, willingness to do things their way. Everyone wants these things, and we are all hurt and disappointed when we don't get them, but angry people demand them, and when their demands aren't met, their disappointment becomes anger. As part of their cognitive restructuring, angry people need to become aware of their demanding nature and translate their expectations into desires. In other words, saying, "I would like" something is healthier than saying, "I demand" or "I must have" something. When you're unable to get what you want, you will experience the normal reactions—frustration, disappointment, hurt—but not anger. Some angry people use this anger as a way to avoid feeling hurt, but that doesn't mean the hurt goes away.

Problem Solving

Sometimes, our anger and frustration are caused by very real and inescapable problems in our lives. Not all anger is misplaced, and often it's a healthy, natural response to these difficulties. There is also a cultural belief that every problem has a solution, and it adds to our frustration to find out that this isn't always the case. The best attitude to bring to such a situation, then, is not to focus on finding the solution, but rather on how you handle and face the problem.

Make a plan, and check your progress along the way. Resolve to give it your best, but also not to punish yourself if an answer doesn't come right away. If you can approach it with your best intentions and efforts and make a serious attempt to face it head-on, you will be less likely to lose patience and fall into all-or-nothing thinking, even if the problem does not get solved right away.

Better Communication

Angry people tend to jump to—and act on—conclusions, and some of those conclusions can be very inaccurate. The first thing to do if you're in a heated discussion is slow down and think through your responses. Don't say the first thing that comes into your head, but slow down and think carefully about what you want to say. At the same time, listen carefully to what the other person is saying and take your time before answering.

Listen, too, to what is underlying the anger. For instance, you like a certain amount of freedom and personal space, and your "significant other" wants more connection and closeness. If he or she starts complaining about your activities, don't retaliate by painting your partner as a jailer, a warden, or an albatross around your neck.

It's natural to get defensive when you're criticized, but don't fight back. Instead, listen to what's underlying the words: the message that this person might feel neglected and unloved. It may take a lot of patient questioning on your part, and it may require some breathing space, but don't let your anger—or a partner's—let a discussion spin out of control. Keeping your cool can keep the situation from becoming a disastrous one.

Using Humor

"Silly humor" can help defuse rage in a number of ways. For one thing, it can help you get a more balanced perspective. When you get angry and call someone a name or refer to them in some imaginative phrase, stop and picture what that word would literally look like. If you're at work and you think of a coworker as a "dirtbag" or a "single-cell life form," for example, picture a large bag full of dirt (or an amoeba) sitting at your colleague's desk, talking on the phone, going to meetings. Do this whenever a name comes into your head about another person. If you can, draw a picture of what the actual thing might look like. This will take a lot of the edge off your fury; and humor can always be relied on to help unknot a tense situation.

The underlying message of highly angry people, Dr. Deffenbacher says, is "things oughta go my way!" Angry people tend to feel that they are morally right, that any blocking or changing of their plans is an unbearable indignity and that they should NOT have to suffer this way. Maybe other people do, but not them!

When you feel that urge, he suggests, picture yourself as a god or goddess, a supreme ruler, who owns the streets and stores and office space, striding alone and having your way in all situations while others defer to you. The more detail you can get into your imaginary scenes, the more chances you have to realize that maybe you are being unreasonable; you'll also realize how unimportant the things you're angry about really are. There are two cautions in using humor. First, don't try to just "laugh off" your problems; rather, use humor to help yourself face them more constructively. Second, don't give in to harsh, sarcastic humor; that's just another form of unhealthy anger expression.

What these techniques have in common is a refusal to take yourself too seriously. Anger is a serious emotion, but it's often accompanied by ideas that, if examined, can make you laugh.

Changing Your Environment

Sometimes it's our immediate surroundings that give us cause for irritation and fury. Problems and responsibilities can weigh on you and make you feel angry at the "trap" you seem to have fallen into and all the people and things that form that trap.

Give yourself a break. Make sure you have some "personal time" scheduled for times of the day that you know are particularly stressful. One example is the working mother who has a standing rule that when she comes home from work, for the first 15 minutes "nobody talks to Mom unless the house is on fire." After this brief quiet time, she feels better prepared to handle demands from her kids without blowing up at them.

Some Other Tips for Easing Up on Yourself

Timing: If you and your spouse tend to fight when you discuss things at night—perhaps you're tired, or distracted, or maybe it's just habit—try changing the times when you talk about important matters so these talks don't turn into arguments.

Avoidance: If your child's chaotic room makes you furious every time you walk by it, shut the door. Don't make yourself look at what infuriates you. Don't say, "well, my child should clean up the room so I won't have to be angry!" That's not the point. The point is to keep yourself calm.

Finding alternatives: If your daily commute through traffic leaves you in a state of rage and frustration, give yourself a project—learn or map out a different route, one that's less congested or more scenic. Or find another alternative, such as a bus or commuter train.

  • ۰ نظر
  • ۲۸ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۴۱
  • صالح خوش نفس

زندگانی مبارک حضرت اسماعیل علیه السلام

پیامبرى اسماعیل علیه السلام

خداوند پیامبرى حضرت اسماعیل(علیه السلام) را به صراحت بیان داشته و فرموده است: <وَاذکُرْ فِى الکِتابِ إِسْمعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الوَعْدِ وَکانَ رَسُولاً نَبِیّاً». دعوت حضرت اسماعیل(علیه السلام) میان قبیله‌هاى عربى که آن حضرت بین آنها مى‌زیسته، صورت گرفته است. زندگى و ولادت اسماعیل(علیه السلام) شاهد برخى از حوادث هیجان‌انگیز بوده که در زیر بدان‌ها اشاره مى‌کنیم.

هجرت ابراهیم به مصر

ابراهیم(علیه السلام) مدتى در شهر حَرّان اقامت گزید و در همان شهر با دختر عمه‌اش ساره ازدواج کرد، ولى از آن‌جایى که مردم آن سامان به جز لوط و عدّه‌اى اندک، دعوت وى را اجابت نکردند، از مردم آن‌جا به ستوه آمد و تصمیم گرفت از آن شهر هجرت کند. قرآن کریم به این ماجرا اشاره مى‌کند: <فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقالَ إِنِّى مُهاجِرٌ إِلى‌ رَبِّى إِنَّهُ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیمُ».
سبب این هجرت، دشمنى زاید الوصفى بود که میان ابراهیم و ایمان‌آورندگان و میان بت‌پرستانى که از ایمان به خدا سر برتافتند، به وجود آمد. از این رو ابراهیم(علیه السلام)از آنها بیزارى جسته و روگردان شد.
خداوند در قرآن کریم‌ابراهیم(علیه السلام) را براى موضعى که در قبال قوم خود اتخاذ کرد، مورد ستایش قرار داده و مؤمنان را به پیروى از او تشویق و ترغیب فرموده است:
قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِى إِبْراهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنّا بُرَءاؤُا مِنْکُمْ وَمِمّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَبَدا بَیْنَنا وَبَیْنَکُمُ العَداوَةُ وَالبَغْضاءُ أَبَداً حَتّى‌ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ؛(1)
ابراهیم و کسانى که بدو گرویدند، بهترین الگوهاى شمایند. آن‌گاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و از آنچه غیر از خدا مى‌پرستید، بیزارى مى‌جوییم. ما به شما اعتقاد نداریم و تا زمانى که به خداى یگانه ایمان نیاورید، میان ما و شما دشمنى و کینه‌توزى وجود خواهد داشت.
ابراهیم(علیه السلام) همراه کسانى که به وى ایمان آورده بودند، رهسپار شام گردید. به سرزمین شام در آن زمان کنعان مى‌گفتند. وى مدت نه چندان زیادى در آن‌جا اقامت گزید و پس ازآن‌که سرزمین شام گرفتار قحطى شدیدى شد و مردم آن سامان مورد تهدید گرسنگى قرار گرفتند، و عده زیادى از مردم آن‌جا براى کسب معاش و تهیه غذا و مراتع، شهر را ترک کردند، ابراهیم(علیه السلام) نیز آن شهر را به قصد مصر ترک گفت.

تولد حضرت اسماعیل(علیه السلام)

ابراهیم(علیه السلام) به همراه همسر و کنیز همسر خود، هاجر از مصر به فلسطین بازگشت. ابراهیم(علیه السلام) به داشتن فرزند بسیار علاقه‌مند بود و از خدا خواست فرزندى شایسته بدو عنایت کند: <رَبِّ هَبْ لِى مِنَ الصّالِحِینَ».
گویى ساره همسرابراهیم(علیه السلام) احساسات آن حضرت را درک کرد و بدو گفت: خداوند مرا ازداشتن فرزند محروم ساخته، به نظر من شما با هاجر کنیزکم ازدواج کن، شاید خداوند از او به تو فرزندى عطا کند. ساره زنى سالخورده و نازا بود که به فرزنددار شدن او امیدى نبود. از این رو ابراهیم(علیه السلام) با هاجر ازدواج کرد و اسماعیل از او متولد شد. تورات، در سفر پیدایش، اسماعیل را این گونه وصف کرده است:
<و أمّا إسماعیل فقد سمعتُ قولَکَ فیه و هاء نذا أُبارکَه و أَنمیه و أَکثرهُ جدّاً جدّاً وَیلِدُ اِثْنَى عَشرَ رئیساً وأجعله أمةً عظیمةً؛(2)
گفته‌ات را در باره اسماعیل شنیدم و من اینک او را برکت داده و به رشد و کمال مى‌رسانم و نسلش را فزونى بخشیده و از او دوازده رئیس به وجود مى‌آید و او را امتى بزرگ مى‌گردانم.
این روایت مژده‌اى است به امت حضرت محمد(ص)، زیرا آن حضرت و نیز اعراب حجاز، از نسل اسماعیلند و این وعده، درنسل حضرت ابراهیم(علیه السلام) به دست حضرت محمد(ص) و امت آن حضرت، عملى شده است.

هجرت ابراهیم و اسماعیل به مکه

پس ازآن‌که ابراهیم(علیه السلام)، از هاجر داراى فرزندى به نام اسماعیل شد، هاجر در اثر آن دچار غرور و مباهات شد و همین سبب حسرت و رشک در درون ساره گشت. از این رو از ابراهیم(علیه السلام) خواست تا آنها را از وى دور کند، چه این‌که زندگى با هاجر براى او طاقت فرسا بود. ابراهیم(علیه السلام) براى فرمانى که خدا اراده فرموده بود، خواسته ساره را اجابت کرد. خداوند به ابراهیم(علیه السلام) وحى کرد تا هاجر و اسماعیل را که دوران شیرخوارگى را مى‌گذراند به مکه ببرد.
ابراهیم(علیه السلام) با رهنمون اراده الهى، کودک و مادر او هاجر را همراه خود برد و پس از طى مسافتى طولانى خداوند بدو فرمان داد تا در بیابانى دور از آبادى، همان‌جا که بعدها در آن کعبه بنا مى‌گردید، درنگ کنند.
ابراهیم(علیه السلام) هاجر و کودک او را در آن سرزمین بى‌آب و علف فرود آورد و سپس آنها را ترک گفت و بازگشت. هاجر در پى او راه افتاد و بدو گفت: به کجا مى‌روى؟ چرا ما را در این بیابان وحشتزاى بى‌آب و علف رها مى‌سازى؟ وى چند بار این مطلب را تکرار کرد تا شاید ابراهیم برگردد، ولى او به راه خود ادامه داد.در این هنگام بود که هاجر از او پرسید: آیا خدا به تو چنین فرمان داده؟ ابراهیم(علیه السلام) گفت: آرى. هاجر اظهار داشت: حالا که این گونه است خداوند به ما توجه و عنایت خواهد داشت و سپس به مکانى که ابراهیم، او و کودکش را در آن‌جا قرار داده بود، بازگشت.
ابراهیم(علیه السلام) در حالى که در فراق و جدایى همسر و کودک خود سخت پریشان بود،به راه افتاد، ولى اراده خدا بر اراده او چیره گشته و تسلیم پروردگار خویش شد و در حالى که به نزد پروردگار خود تضرع و زارى مى‌کرد، بازگشت و با این کلمات که قرآن آنها را براى ما بیان کرده است، خداى خود را مى‌خواند:
رَبَّنا إِنِّى أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِى بِوادٍ غَیْرِ ذِى زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ المُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِى إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ * رَبَّنا إِنَّکَ تَعْلَمُ ما نُخْفِى وَما نُعْلِنُ وَما یَخْفى‌ عَلىَ اللَّهِ مِنْ شَى‌ءٍ فِى الأَرضِ وَلا فِى السَّماءِ؛(3)
پروردگارا، من برخى از اعضاى خانواده‌ام را در منطقه‌اى بى‌آب و علف نزدیک خانه محترم تو سکونت دادم. پروردگارا، این کار را انجام دادم تا نماز را به‌پا دارند. دل‌هاى مردم را متوجه آنها گردان و بدان‌ها نعمت عنایت کن، شاید سپاسگزار شوند. پروردگارا، تو از آشکار و نهان ما خبر دارى. هیچ چیز در آسمان و زمین بر خداوند نهان نیست.
مفهوم این آیه این است که خدایا، برخى از فرزندان خود را در سرزمین مکه که منطقه‌اى بى آب و علف بوده و در کنار خانه‌ات که آن را براى تو بنا خواهم کرد و خانه‌اى که تعرّض و اهانت به آن را حرام خواهى ساخت، سکونت دادم، خداوندا، من آنها را در این سرزمین سکنا دادم تا در کنار خانه‌ات نماز را به پا دارند و وظایف عبادت و بندگى را تنها براى تو به‌جا آورند، بارخدایا، دل‌هاى مردم را متوجه آنها نما و بر آنان نظر لطف و رحمت داشته باش، و در این مکان دور دست آنها را ازانواع نعمت‌ها بهره‌مند گردان تا نعمت‌هایت را سپاس گویند. پروردگارا، تو بر نهان و آشکار ما آگاهى و از حزن و اندوهى که در فراق زن و فرزندم دارم با خبرى، هیچ چیز بر تو پوشیده نیست، هر چند کوچک و بى‌مقدار و یا در زمین و آسمان باشد.

پیدایش زمزم

هاجر، فرمان خدا را گردن نهاد و صبر پیشه کرد و در مدت اقامت خود، از خوراک و آبى که ابراهیم(علیه السلام) برایشان تهیه کرده بود، استفاده کرد تا آنها تمام شده و خود و فرزندش تشنه گردیدند، او به کودکش که از تشنگى به خود مى‌پیچید، نگریست و نتوانست آن منظره دردناک را تحمل کند.از این رو سراسیمه به‌پا خاست و سرگردان و متحیّر وشتابان به این سو و آن سو، مى‌دوید به گونه‌اى که در آستانه از هوش رفتن قرار گرفت.
هاجر از تپه‌اى بلند به نام <صفا» بالا رفت و از آن‌جا نظاره کرد شاید آبى بیابد، ولى چیزى ندید، از آن‌جا پایین آمد و چون انسانى خسته و مانده شتابان به حرکت در آمد تا بر بلندى دیگرى به نام <مروه» بالا رفت و نگاهى کرد، باز چیزى نیافت، دیگر بار به <صفا» بازگشت و نگاهى انداخت و چیزى نیافت و این عمل را هفت بارتکرار کرد و آخرین بار که گذار او به <مروه» افتاد، صدایى شنید، متوجه آن شد. ناگهان فرشته‌اى را در محل زمزم دید که با بال‌هاى خود زمین را مى‌کاوید تا این‌که آب پدیدار شد.(4) وقتى هاجر این منظره هیجان‌انگیز را دید، شادى و خوشحالى سراسر وجودش را فراگرفت و سپس از آن آب برگرفته و کودک خود را سیراب ساخت و خود نیز از آن نوشید.
هنگامى که آب جوشید، پرندگان بدان سو به رفت و آمد پرداختند، گروهى از قبیله‌جُرهُم که از نزدیکى آن‌جا مى‌گذشتند، وقتى رفت و آمد پرندگان را پیرامون آن منطقه‌دیدند، از یکدیگر سؤال کردند که این پرندگان اطراف آب به پرواز در مى‌آیند، آیا دراین منطقه آبى سراغ دارید؟ پاسخ دادند: خیر. یکى از افراد خود را فرستادند تا براى ایشان‌کسب اطلاعى کند و او با مژدگانى وجود آب، به سرعت نزدشان بازگشت. آنها نزد هاجر آمده و گفتند: اگر میل دارید ما در جوار شما بوده و یاورتان باشیم و آب از خود شماباشد. هاجر نیز آنان را پذیرا شد و در همسایگى وى اقامت گزیدند تا این‌که اسماعیل به‌سن جوانى رسید و زنى را ازقبیله جُرهُم به ازدواج خویش در آورد و عربى را از آنان‌آموخت.

ذبح اسماعیل

ابراهیم، فرزندش اسماعیل را در مکه رها کرد، ولى او را به فراموشى نسپرده و از او غافل نگشت، بلکه هر چند گاه به دیدار وى مى‌رفت. در یکى از دیدارها ابراهیم(علیه السلام) در خواب دید که خداوند به او فرمان مى‌دهد تا فرزندش اسماعیل را ذبح کند. البته خواب پیامبران حق بوده و به منزله وحى الهى است، به همین دلیل ابراهیم(علیه السلام) تصمیم به اجراى فرمان الهى گرفت و به بهانه این‌که اسماعیل، تنها پسر او بوده و خود به سن پیرى رسیده است، از تصمیم خود برنگشت. این ماجرا را قرآن برایمان چنین بازگو مى‌کند:
وَقال إِنِّى ذاهِبٌ إِلى‌ رَبِّى سَیَهْدِینِ * رَبِّ هَبْ لِى مِنَ الصّالِحِینَ * فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ * فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْىَ قالَ یا بُنَىَّ إِنِّى أَرى‌ فِى المَنامِ أَنِّى أَذبَحُکَ فَانْظُرْ ماذا تَرى‌ قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِى إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصّابِرِینَ * فَلَمّا أَسْلَما وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ * وَنادَیْناهُ أَنْ یا إِبْراهِیمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنّا کَذلِکَ نَجْزِى المُحْسِنِینَ * إِنَّ هذا لَهُوَ البَلاءُ المُبِینُ * وَفَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ * وَتَرَکْنا عَلَیْهِ فِى الآخِرِینَ * سَلامٌ عَلى‌ إِبْراهِیمَ * کَذلِکَ نَجْزِى المُحْسِنِینَ * إِنَّهُ مِنْ عِبادِنا المُؤْمِنِینَ * وَبَشَّرْناهُ بِإِسْحقَ نَبِیّاً مِنَ الصّالِحِینَ؛(5)
ابراهیم گفت: من به پیشگاه پروردگار خویش مى‌روم و او مرا هدایت خواهد کرد، پروردگارا، فرزندى شایسته به من عنایت فرما. ما او را به پسرى بردبار و شکیبا مژده دادیم. آن‌گاه که او به سن رشد رسید و با پدر به کار و تلاش پرداخت، ابراهیم گفت: پسرکم در خواب دیدم که تو را ذبح مى‌کنم نظرت چیست؟ اسماعیل گفت: پدرم آنچه را بدان مأمور شده‌اى انجام ده و ان‌شاءاللَّه مرا از بردباران خواهى یافت. آن‌گاه که تسلیم امر خدا شد و او را به صورت خوابانید. به او خطاب کردیم اى ابراهیم، مأموریت خوابت را عملى ساختى و این گونه نیکوکاران را پاداش مى‌دهیم. این امتحانى آشکار بود و با ذبحى بزرگ او را فدا دادیم و قدردانى و ثناى او را به آیندگان واگذاردیم. سلام و درود بر ابراهیم، این گونه نیکوکاران را پاداش عطا مى‌کنیم؛ زیرا او از بندگان مؤمن ما بود و وى را به اسحق، که پیامبرى شایسته بود، مژده دادیم.
خداوند در این آیات در باره حضرت ابراهیم(علیه السلام) مى‌فرماید: وقتى ابراهیم از سرزمین قوم خود هجرت کرد، از خداى خود فرزندى شایسته خواست و خداوند دعایش را مستجاب گرداند و وى را به پسرى بردبار به نام اسماعیل که نخستین فرزند او بود مژده داد.
زمانى که اسماعیل نشو و نما کرد و به سنّى که قادر بر تلاش و فعالیت بود رسید، ابراهیم(علیه السلام) در خواب دید که خداوند بدو فرمان مى‌دهد فرزندش اسماعیل را که در آن زمان تنها فرزند او بود، ذبح کند. ابراهیم(علیه السلام) ماجرا را بر پسرش عرضه کرد تا ایمان او را بیازماید و با آرامش دل بیشتر او را ذبح کند و این قضیه بر او دشوار نیاید. اسماعیل(علیه السلام) پاسخ داد: پدرجان آنچه را خداوند به تو فرمان داده، عملى کن. ان‌شاءالله مرا از بردبارانى که راضى به قضاى خدایند، خواهى یافت.
چون اسماعیل تسلیم قضاى الهى شده و آنان تصمیم بر اجراى فرمان الهى گرفتند، ابراهیم(علیه السلام) فرزندش را به صورت خوابانید که از قفا او را ذبح نماید، هنگام ذبح، صورت او را نبیند. کارد را بر گردنش کشید امّا نبُرید، در این هنگام خداوند او را مخاطب ساخت. اى‌ابراهیم، از ذبح فرزندت خوددارى کن، زیرا هدف از آزمایش و امتحان تو، حاصل گردید، ما اطاعت و اقدام به اجراى فرمان پروردگارت را در تو یافتیم و این آزمایشى بزرگ و آشکار بود تا ما به واسطه آن ایمانت را بیازماییم و تو در این آزمون پیروز گشتى. اینک این قوچ را گرفته و به جاى فرزندت ذبح نما.

ذبیح کیست؟

قرآن به طور صریح بیان مى‌کند که ذبیح اسماعیل(علیه السلام) بوده است، زیرا قرآن ماجراى ذبیح را نقل کرده و پس از آن خداوند، ابراهیم(علیه السلام) را به فرزند دیگرى به نام اسحاق مژده داده است: <وَبَشَّرْناهُ بِإِسْحقَ نَبِیّاً مِنَ الصّالِحِینَ». بنابراین مژده به تولد اسحاق بعد از ذکر سرگذشت ذبح، صراحت دارد که اسحاق غیر از فرزندى بوده که ابراهیم به وسیله ذبحِ او مورد آزمایش قرار گرفته است.
یهودیان ادعا مى‌کنند که ذبیح همان اسحاق است، سِفر پیدایش تورات به بیان سرگذشت ذبیح مى‌پردازد و در ابتدا هویّت او را آن گونه که پروردگار به ابراهیم گفته است، عنوان مى‌کند: <اسحاق تنها فرزند خود که وى را دوست دارى برگیر و به سرزمین موریا ببر».(6)
ابن کثیر با ردّ این ادعا مى‌گوید: <کلمه‌اسحاق در اینجا اضافه است؛ ...زیرا او تنها فرزند ابراهیم و نخستین آنها نبود، بلکه او اسماعیل بود و یهود به جهت حسادت با اعراب، چنین گفته‌اند، چرا که اسماعیل پدر اعراب حجاز، از جمله رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و اسحق پدر یعقوب است که نام وى اسرائیل بوده و یهودیان به او منسوب هستند، به همین دلیل آنها با این سخن خواسته‌اند خود را صاحب مجد و شرف بدانند، از این رو کلام خدا را تحریف نموده و بر آن افزوده‌اند.(7)

ابراهیم و همسر اسماعیل

روزى ابراهیم وارد مکه شد و به منزل اسماعیل رفت، ولى اسماعیل را ندید و تنها همسرش در خانه بود. آن زن نمى‌دانست که این مرد، پدر شوهر اوست. ابراهیم حال اسماعیل را از وى جویا شد، او گفت: اسماعیل براى شکار بیرون رفته است. سپس از وضعیت زندگى آنها پرسید، همسر اسماعیل گفت: ما در تنگناى زندگى هستیم و وضعیت غیر مناسب خود را به سمع ابراهیم رساند. پس از آن ابراهیم بدو گفت: آیا میهمان مى‌پذیرى و خوراک و آشامیدنى در اختیار دارى؟ او پاسخ گفت: چیزى ندارم و کسى نزدم نیست.
وقتى ابراهیم دید که این زن نسبت به آنچه خدا روزى آنها قرار داده و نیز از زندگى با همسرش ناخرسند است، او را زنى محترم ندید و آن‌گاه که احساس کرد او در اثر بخل، از میهمان خود پذیرایى نکرد، بدو گفت: وقتى همسرت آمد بدو سلام برسان و به او بگو: حتماً آستانه خانه‌اش را عوض کند.
ابراهیم بازگشت و اسماعیل به خانه آمد و گویى احساس کرد در غیاب او حادثه‌اى رخ داده است. از همسرش پرسید: آیا کسى نزدت آمده؟ گفت: آرى، پیر مردى با این خصوصیات نزدمان آمد و در باره تو از من پرسید و من واقعیت امر را بدو گفتم. اسماعیل گفت: آیا به چیزى تو را سفارش کرد؟ گفت: آرى، به من دستور داد که به تو سلام برسانم و از من خواست که به تو بگویم آستانه خانه‌ات را تغییر دهى. اسماعیل گفت: آن مرد پدرم بوده و به من دستور داده تا از تو جدا شوم. اینک به نزد خانواده‌ات برگرد. و بدین سان او را طلاق داد و زن دیگرى اختیار کرد.
ابراهیم مدتى از اسماعیل دور بود و سپس نزد او آمد، ولى او را به گونه‌سابق ندید. همسر جدیدش در خانه بود، او از ابراهیم استقبال نموده و بدو خوش‌آمد گفت. ابراهیم از او پرسید آیا میهمان مى‌پذیرى؟ گفت: آرى، و او را به میهمانى پذیرا شد و از او به خوبى پذیرایى کرد. ابراهیم از وضعیت زندگى آنها پرسید، او در پاسخ گفت: ما وضعیت زندگى خوبى داریم و خدا را سپاس گفت. ابراهیم بدو فرمود: وقتى شوهرت آمد، سلام به او برسان و بگو: آستانه خانه‌اش را نگاهدارد، و سپس رهسپار گردید.
اسماعیل شبانگاه به خانه بازگشت و همسرش او را در جریانِ آمدنِ پیرمردى در غیاب او با خصوصیاتى که گفت، قرار داد و سفارش او را به اطلاع وى رساند. اسماعیل بدو گفت: آن مرد، پدرم بوده و به من دستور داده که تو را نگاهدارم و از تو جدا نگردم. از این رو اسماعیل در تمام مدت عمر با او بود و پسرانش همه از آن زن بودند.

بناى کعبه توسط ابراهیم و اسماعیل

ابراهیم(علیه السلام) مدت زیادى از فرزندش دور بود و سپس براى انجام کارى مهم نزد او آمد. خداوند به ابراهیم دستور بناى کعبه را در مکه داده بود تا نخستین خانه‌اى باشد که براى پرستش خدا بنا مى‌گردد.
ابراهیم از حال پسرش اسماعیل جویا شد، او را نزدیک زمزم ملاحظه کرد که مشغول تراشیدن تیر بود، به سمت او رفت و اسماعیل به استقبال پدر آمد. آن دو با یکدیگر معانقه کردند و هر یک نسبت به دیگرى اظهار عشق و علاقه نموده و بسیار شادمان گشتند.
پس از آن‌که ابراهیم از دیدار با فرزند شادمان گشته بود بدو اعلان کرد که خداوند به او فرمان داده تا خانه‌اى براى پرستش مردم در این مکان بنا نماید و به محل آن، که برفراز تپه‌اى بلند نزدیک آنها قرار داشت، اشاره کرد. اسماعیل به پدر گفت: آنچه را خداوند به تو فرمان داده انجام بده و من در این کار بزرگ و مهم تو را یارى خواهم کرد. بدین ترتیب ابراهیم(علیه السلام) مشغول بناى خانه شد و اسماعیل سنگ بنا را در دسترس او قرار مى‌داد. پس از آن ابراهیم به اسماعیل فرمود: سنگى مناسب برایم بیاور تا آن را بر رکن قرار دهم تا براى مردم نشان و علامتى باشد... جبرئیل او را به حجرالاسود رهنمون شد و آن را برگرفت و در جایگاهش قرار داد. آن دو هرگاه مشغول بنا مى‌شدند خدا را مى‌خواندند: <رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ العَلِیمُ» و آن‌گاه که بناى خانه بالا رفت و براى آن پیرمرد بالا بردن سنگ‌ها دشوار آمد، روى سنگى ایستاد که همان مقام ابراهیم است(8) و چون قسمتى از دیوار به پایان مى‌رسید در حالى که روى آن سنگ قرار داشت، به سمت دیگر منتقل مى‌شد و هر زمان از بناى دیوارى فراغت مى‌یافت، سنگ را به ق
سمت دیگر منتقل مى‌ساخت و به همین ترتیب بود تا دیوارهاى کعبه به پایان رسید. این سنگ از دیر زمان تا دوران عمربن‌خطاب به دیوار کعبه متصل بود و او سنگ را اندکى از خانه کعبه فاصله داد تا نمازگزاران را به خود مشغول نسازد.
قرآن با این آیات بینات به بناى کعبه اشاره مى‌کند:
وَإِذ جَعَلْنا البَیْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلّىً وَعَهِدْنا إِلى‌ إِبْراهِیمَ وَإِسْمعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِىَ لِلطّائِفِینَ وَالعاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ * وَإِذ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللَّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ قالَ وَمَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى‌ عَذابِ النّارِ وَبِئْسَ المَصِیرُ * وَإِذ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ القَواعِدَ مِنَ البَیْتِ وَإِسْمعِیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ العَلِیمُ؛(9)
و آن‌گاه که خانه کعبه را ملجأ و جایگاهى أمن براى مردم قرار دادیم و مقام ابراهیم را محل پرستش و عبادت خود قرار دادند و از ابراهیم و اسماعیل پیمان گرفتیم که خانه‌ام را براى طواف کنندگان و معتکفان و اهل رکوع و سجود، از پلیدى‌ها پاکیزه گردانند و آن‌گاه که ابراهیم گفت: پروردگارا، این سرزمین را امنیت ببخش و به کسانى که در این سرزمین به خدا و روز جزا ایمان آورده‌اند، نعمت ارزانى بدار. خداوند فرمود: و آنان را که کفر ورزیدند، اندکى از نعمت بهره‌مند گردانم و سپس آنان را به آتش دوزخ که بدترین جایگاه است گرفتار سازم. و زمانى که ابراهیم و اسماعیل دیوارهاى خانه کعبه را بالا مى‌بردند، عرضه داشتند: خدایا، این خدمت را از ما بپذیر، به راستى که تو شنونده و دانایى.
خداوند در این آیات، این نعمت را به مسلمانان عرب یادآور مى‌شود و آن این‌که خانه کعبه را ملجأ و مرجع مردم قرار داد تا براى انجام عبادت، آهنگِ آن نمایند؛ همان گونه که خداوند آن را براى هر فرد بیمناکى جایگاه أمن قرار داد. بنابراین کسى که داخل حرم شود، هیچ کس حق آزار و اذیّت او را ندارد. این موضوعى است که از قدیم‌الایام نسبت به حرم پذیرفته شده بوده و از قداستى برخوردار است که کسى حقّ تعرض به آن را ندارد.
در باره <مَقامِ إِبْراهِیمَ» که خداوند فرمان داد محل آن را جایگاه نماز انتخاب کنند، گفته‌شده که این مقام، سنگى است که ابراهیم(علیه السلام) هنگام بناى کعبه روى آن مى‌ایستاده و نیز نقل شده که مقام، عبارت از تمام حرمى است که پیرامون کعبه قرار دارد و خداوند به سفارش خود به ابراهیم و اسماعیل اشاره مى‌کند که بدان‌ها فرمود: خانه کعبه را از پلیدى‌هاى ظاهرى، مانند آلودگى‌ها و پلیدهاى معنوى، چون شرک و بت‌پرستى پاک گردانند تا براى طواف کنندگان پیرامون آن و معتکفان، یعنى کسانى که براى عبادت، در آن اقامت مى‌گزینند و آنان که براى خدا رکوع و سجود مى‌کنند، پاکیزه باشد.
چنان‌که قرآن به دعاى ابراهیم(علیه السلام) اشاره دارد، آن‌جا که از خداى خود خواست، سرزمینى را که خانه کعبه در آن بنا خواهد شد، أمن قرار دهد و کسانى را که در آن سرزمین به خدا و روز جزا ایمان آورده‌اند، از میوه‌ها و نعمت‌هاى زمین بهره‌مند سازد. خداوند دعاى او را مستجاب گرداند و او را آگاه ساخت که خداوند هرگز در این دنیا از دادن نعمت به کسانى که کفر ورزیدند، بخل نمى‌ورزد، ولى روز قیامت آنها را به آتش دوزخ که بدترین جایگاه است کیفر مى‌دهد.
آرى خداوند دعاى ابراهیم(علیه السلام) را مستجاب گرداند و مکه را سرزمین أمن قرار داد و هر کس که متعرض این شهر شد، خداوند او را به هلاکت رساند، هم‌چنان که دعایش را مستجاب گرداند و نعمت را بر اهالى آن فزونى بخشیده و انواع میوه‌ها (نعمت‌ها) از کلیه نقاط جهان بدان شهر وارد مى‌شود.
خداوند در پایان، به بناى خانه کعبه و بالا بردن دیوارهاى آن توسط ابراهیم و اسماعیل اشاره مى‌کند که آن دو با تضرّع و زارى از خدا خواستند که این کار بزرگ و مهمّ را از آنان بپذیرد.

پی نوشت : 

1- ممتحنه (60) آیه 4.
2- سفر پیدایش، فصل 17، آیه 20.
3- ابراهیم(14) آیات 37 - 38.
4- گفته شده که، اسماعیل با پاها و دست‌هایش به زمین مى‌کشید تا این‌که آب از زیر پاهایش جوشید.
5- صافات(37) آیات 99 - 112.
6- سفر پیدایش، فصل 22، آیه 2. ذبیح کیست؟اظهر روایات اهل بیت، قول دوم، یعنى اسماعیل است چنان که آیات 102 تا 111 سوره صافات همین نظریه را تأیید مى‌کند؛ چه این که در این آیات، مأموریت ابراهیم و موضوع ذبح را بیان مى‌فرماید و پس از آن به بیان بشارت خدا به ابراهیم راجع به پیدایش اسحاق مى‌پردازد و بدیهى است که اسحاق در آن تاریخ وجود نداشته و خدا از پدیدآمدنش، به ابراهیم بشارت مى‌دهد لذا او نمى‌تواند ذبیح باشد.
دلیل دوم آن که، در آیه دیگر خدا ابراهیم(علیه السلام) را به ذریّه اسحاق بشارت مى‌دهد و از پدید آمدن حضرت یعقوب (فرزند اسحاق) سخن مى‌گوید، بنابراین چگونه تصور مى‌شود که خدا از پدید آمدن اولاد و احفاد اسحاق به ابراهیم بشارت دهد و در عین حال او را مأمور به ذبح اسحاق کند؟ 
به علاوه در حدیث صحیح از پیامبر(ص) روایت شده که فرمود: <أنا ابن الذبیحین؛ من فرزند دو ذبیحم» و جاى تردید نیست که رسول‌اکرم(ص) از فرزندان اسماعیل است که یکى از آن دو ذبیح تلقى مى‌شود و ذبیح دوم حضرت عبدالله والد ماجد پیامبر(ص) است. 
گذشته از این عبارات تورات بهترین دلیل بر این است که ذبیح، اسماعیل است نه اسحاق، زیرا در عدد دوم از فصل 22 از سفر تکوین تورات، بیان مى‌کند که خدا ابراهیم را مأمور فرمود تا پسر یگانه‌اش را قربان کند. هم‌چنین در شماره‌هاى 16 و 17 از همان سفر، از قول فرشته در مقام خطاب به ابراهیم مى‌گوید: خداوند مى‌فرماید: به ذات خود سوگند مى‌خورم چون این کار را نمودى و یگانه پسرت را از من دریغ نداشتى، تورا برکت خواهم داد و ذریّه تو را مانند ستاره‌هاى آسمان و شن‌هاى کنار دریا فزونى خواهم بخشید. 
با توجه به این بیان تورات، به خوبى روشن است که ذبیح، اسماعیل است و دست تحریف‌گران تورات، کلمه اسحاق را به جاى کلمه اسماعیل در تورات وارد کرده است. زیرا این سند مسلّم است که اسحاق هیچ‌گاه یگانه نبوده و او به تصدیق تورات چندین سال پس از اسماعیل متولد شده و اسماعیل تا پایانِ عمرِ ابراهیم، حیات داشته است. 
بنابر آنچه ذکر شد جاى تردید نیست که ذبیح، اسماعیل است، ولى چون یهود از قدیم با فرزندان اسماعیل کینه و عناد و دشمنى و حسد داشته‌اند، کوشیده‌اند تا هرگونه افتخارى را از ایشان سلب کنند، و به خود نسبت دهند و چون داستان ذبح و تسلیم جان در پیشگاه خدا برتر از هر افتخارى است، لذا یهود خواسته‌اند آن را به اسحاق، جدّ خودشان نسبت دهند. تورات، سفر تکوین، شماره 25 از فصل 17 <ج». 
7- ابن کثیر، بدایه و نهایه، ج‌1، ص‌159.
8- ابن اثیر، ج‌1، ص‌46.
9- بقره(2) آیات 125 - 127.

  • ۰ نظر
  • ۲۱ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۳۸
  • صالح خوش نفس

خلاصه ای از زندگی  پر برکت حضرت امام محمد باقر ( ع )
 نام مبارک امام پنجم محمد بود . لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است ،بدین جهت که : دریای دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت . القاب دیگری مانند شاکر و صابر و هادی نیز برای آن حضرت ذکر کرده اند که هریک باز گوینده صفتی از صفات آن امام بزرگوار بوده است .
کنیه امام " ابوجعفر " بود . مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبی ( ع ) است . بنابراین نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن ( ع ) و از سوی پدر به امام حسین ( ع ) می رسید . پدرش حضرت سیدالساجدین ، امام زین العابدین ، علی بن الحسین ( ع ) است .


تولد حضرت باقر ( ع ) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57هجری در مدینه اتفاق افتاد . در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سید الشهداء کودکی بود که به چهارمین بهار زندگیش نزدیک می شد .


دوران امامت امام محمد باقر ( ع ) از سال 95هجری که سال درگذشت امام زین العابدین ( ع ) است آغاز شد و تا سال 114ه . یعنی مدت 19سال و چند ماه ادامه داشته است .

در دوره امامت امام محمد باقر ( ع ) و فرزندش امام جعفر صادق ( ع ) مسائلی مانند انقراض امویان و بر سر کار آمدن عباسیان و پیدا شدن مشاجرات سیاسی و ظهور سرداران و مدعیانی مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانی و دیگران مطرح است ، ترجمه کتابهای فلسفی و مجادلات کلامی در این دوره پیش می آید ، و عده ای از مشایخ صوفیه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پیدا می شوند . قاضیها و متکلمانی به دلخواه مقامات رسمی و صاحب قدرتان پدید می آیند و فقه و قضاء و عقاید و کلام و اخلاق را - بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسیر می نماید ، و تعلیمات قرآنی - به ویژه مسأله امامت و ولایت را ، که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا ، افکار بسیاری از حق طلبان را به حقانیت آل علی ( ع ) متوجه کرده بود ، و پرده از چهره زشت ستمکاران اموی و دین به دنیا فروشان برگرفته بود ، به انحراف می کشاندند و احادیث نبوی را در بوته فراموشی قرار می دادند . برخی نیز احادیثی به نفع دستگاه حاکم جعل کرده و یا مشغول جعل بودند و یا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون می نمودند .


اینها عواملی بود بسیار خطرناک که باید حافظان و نگهبانان دین در برابر آنها بایستند . بدین جهت امام محمد باقر ( ع ) و پس از وی امام جعفر صادق ( ع ) از موقعیت مساعد روزگار سیاسی ، برای نشر تعلیمات اصیل اسلامی و معارف حقه بهره جستند ، و دانشگاه تشیع و علوم اسلامی را پایه ریزی نمودند.

زیرا این امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقیقی تعلیمات پیامبر ( ص ) و ناموس و قانون عدالت بودند ، و می بایست به تربیت شاگردانی عالم و عامل و یارانی شایسته و فداکار دست یازند ، و فقه آل محمد ( ص ) را جمع و تدوین و تدریس کنند . به همین جهت محضر امام باقر ( ع ) مرکز علماء و دانشمندان و راویان حدیث و خطیبان و شاعران بنام بود . در مکتب تربیتی امام باقر ( ع ) علم و فضیلت به مردم آموخته می شد .
امام باقر ( ع ) دارای خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامی بود . سیرت و صورتش ستوده بود . پیوسته لباس تمیز و نو می پوشید . در کمال وقار و شکوه حرکت می فرمود .


از آن حضرت می پرسیدند : جدت لباس کهنه و کم ارزش می پوشید ، تو چرا لباس فاخر بر تن می کنی ؟ پاسخ می داد : مقتضای تقوای جدم و فرمانداری آن روز ، که محرومان و فقرا و تهیدستان زیاد بودند ، چنان بود . من اگر آن لباس بپوشم در این انقلاب افکار ، نمی توانم تعظیم شعائر دین کنم .


امام پنجم ( ع ) بسیار گشاده رو و با مؤمنان و دوستان خوش برخورد بود .
با همه اصحاب مصافحه می کرد و دیگران را نیز بدین کار تشویق می فرمود . در ضمن سخنانش می فرمود : مصافحه کردن کدورتهای درونی را از بین می برد و گناهان دو طرف - همچون برگ درختان در فصل خزان - می ریزد . امام باقر ( ع ) در صدقات و بخشش و آداب اسلامی مانند دستگیری از نیازمندان و تشییع جنازه مؤمنین و عیادت از بیماران و رعایت ادب و آداب و سنن دینی ، کمال مواظبت را داشت .


می خواست سنتهای جدش رسول الله ( ص ) را عملا در بین مردم زنده کند و مکارم اخلاقی را به مردم تعلیم نماید . در روزهای گرم برای رسیدگی به مزارع و نخلستانها بیرون می رفت ، و با کارگران و کشاورزان بیل می زد و زمین را برای کشت آماده می ساخت . آنچه از محصول کشاورزی - که با عرق جبین و کد یمین - به دست می آورد در راه خدا انفاق می فرمود .


بامداد که برای ادای نماز به مسجد جدش رسول الله ( ص ) می رفت ، پس از گزاردن فریضه ، مردم گرداگردش جمع می شدند و از انوار دانش و فضیلت او بهره مند می گشتند .
مدت بیست سال معاویه در شام و کارگزارانش در مرزهای دیگر اسلامی در واژگون جلوه دادن حقایق اسلامی - با زور و زر و تزویر و اجیر کردن عالمان خود فروخته - کوشش بسیار کردند .

 

ناچار حضرت سجاد ( ع ) و فرزند ارجمندش امام محمد باقر ( ع ) پس از واقعه جانگداز کربلا و ستمهای بی سابقه آل ابوسفیان ، که مردم به حقانیت اهل بیت عصمت ( ع ) توجه کردند ، در اصلاح عقاید مردم به ویژه در مسأله امامت و رهبری ، که تنها شایسته امام معصوم است ، سعی بلیغ کردند و معارف حقه اسلامی را - در جهات مختلف - به مردم تعلیم دادند تا کار نشر فقه و احکام اسلام به جایی رسید که فرزند گرامی آن امام ، حضرت امام جعفر صادق ( ع ) دانشگاهی با چهار هزار شاگرد پایه گذاری نمود ، و احادیث و تعلیمات اسلامی را در اکناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد . امام سجاد ( ع ) با زبان دعا و مناجات و یادآوری از مظالم اموی و امر به معروف و نهی از منکر و امام باقر ( ع ) با تشکیل حلقه های درس ، زمینه این امر مهم را فراهم نمود و مسائل لازم دینی را برای مردم روشن فرمود . رسول اکرم اسلام ( ص ) در پرتو چشم واقع بین و با روشن بینی وحی الهی وظایفی را که فرزندان و اهل بیت گرامی اش در آینده انجام خواهند داد و نقشی را که در شناخت و شناساندن معارف حقه به عهده خواهند داشت ، ضمن احادیثی که از آن حضرت روایت شده ، تعیین فرموده است .

 

چنان که در این حدیث آمده است :
روزی جابر بن عبدالله انصاری که در آخر عمر دو چشم جهان بینش تاریک شده بود به محضر حضرت سجاد ( ع ) شرفیاب شد . صدای کودکی را شنید ، پرسید کیستی ؟ گفت من محمد بن علی بن الحسینم ، جابر گفت : نزدیک بیا ، سپس دست او را گرفت و بوسید و عرض کرد : روزی خدمت جدت رسول خدا ( ص ) بودم . فرمود : شاید زنده بمانی و محمد بن علی بن الحسین که یکی از اولاد من است ملاقات کنی . سلام من را به او برسان و بگو : خدا به تو نور حکمت دهد . علم و دین را نشر بده . امام پنجم هم به امر جدش قیام کرد و در تمام مدت عمر به نشر علم و معارف دینی و تعلیم حقایق قرآنی و احادیث نبوی ( ص ) پرداخت .


نام نامی آن حضرت با دهها و صدها حدیث و روایت و کلمات قصار و اندرزهایی همراه است ، که به ویژه در 19سال امامت برای ارشاد مستعدان و دانش اندوزان و شاگردان شایسته خود بیان فرموده است . بنا به روایاتی که نقل شده است ، در هیچ مکتب و محضری دانشمندان خاضعتر و خاشعتر از محضر محمد بن علی ( ع ) نبوده اند .


در زمان امیرالمؤمنین علی ( ع ) گوئیا ، مقام علم و ارزش دانش هنوز - چنان که باید - بر مردم روشن نبود ، گویا مسلمانان هنوز قدم از تنگنای حیات مادی بیرون ننهاده و از زلال دانش علوی جامی ننوشیده بودند ، و در کنار دریای بیکران وجود علی ( ع ) تشنه لب بودند و جز عده ای معدود قدر چونان گوهری را نمی دانستند . بی جهت نبود که مولای متقیان بارها می فرمود : سلونی قبل از تفقدونی "پیش از آنکه من را از دست بدهید از من بپرسید . " و بارها می گفت : من به راههای آسمان از راههای زمین آشناترم .

 

ولی کو آن گوهرشناسی که قدر گوهر وجود علی را بداند ؟ اما به تدریج ، به ویژه در زمان امام محمد باقر ( ع ) مردم کم کم لذت علوم اهل بیت و معارف اسلامی را درک می کردند ، و مانند تشنه لبی که سالها از لذات آب گوارا محروم مانده و یا قدر آن را ندانسته باشد ، زلال گوارای دانش امام باقر ( ع ) را دریافتند و تسلیم مقام علمی امام ( ع ) شدند ، و به قول یکی از مورخان : " مسلمانان در این هنگام از میدان جنگ و لشکر کشی متوجه فتح دروازه های علم و فرهنگ شدند " . امام باقر ( ع ) نیز چون زمینه قیام بالسیف ( قیام مسلحانه ) در آن زمان - به علت خفقان فراوان و کمبود حماسه آفرینان - فراهم نبود ، از این رو ، نشر معارف اسلام و فعالیت علمی را و هم مبارزه عقیدتی و معنوی با سازمان حکومت اموی را ، از این طریق مناسب تر می دید ، و چون حقوق اسلام هنوز یک دوره کامل و مفصل تدریس نشده بود ، به فعالیتهای ثمر بخش علمی در این زمینه پرداخت . اما بدین خاطر که نفس شخصیت امام و سیر تعلیمات او - در ابعاد و مرزهای مختلف - بر ضرر حکومت بود ، مورد اذیت و ایذاء دستگاه قرار می گرفت .


دستگاه خلافت آنجا که پای مصالح حکومتی پیش می آمد و احساس می کردند امام ( ع ) نقاب از چهره ظالمانه دستگاه برمی گیرد و خط صحیح را در شناخت " امام معصوم ( ع ) " و امامت که دنباله خط " رسالت " و بالاخره " حکومت الله " است تعلیم می دهد ، تکان می خوردند و دست به ایذاء و آزار و شکنجه امام ( ع ) می زدند و گاه به زجر و حبس و تبعید ...


برای شناخت این امر ، به بیان این واقعه که در تاریخ یاد شده است می پردازیم :
" در یکی از سالها که هشام بن عبدالملک ، خلیفه اموی ، به حج می آید ، جعفر بن محمد ، امام صادق ، در خدمت پدر خود ، امام محمد باقر ، نیز به حج می رفتند .

 

روزی در مکه ، حضرت صادق ، در مجمع عمومی سخنرانی می کند و در آن سخنرانی تأکید بر سر مسأله پیشوایی و امامت و اینکه پیشوایان بر حق و خلیفه های خدا در زمین ایشانند نه دیگران ، و اینکه سعادت اجتماعی و رستگاری در پیروی از ایشان است و بیعت با ایشان و ... نه دیگران . این سخنان که در بحبوحه قدرت هشام گفته می شود ، آن هم در مکه در موسم حج ، طنینی بزرگ می یابد و به گوش هشام می رسد. هشام در مکه جرأت نمی کند و به مصلحت خود نمی بیند که متعرض آنان شود . اما چون به دمشق می رسد ، مأمور به مدینه می فرستد و از فرماندار مدینه می خواهد که امام باقر ( ع ) و فرزندش را به دمشق روانه کند، و چنین می شود .


در محفلی که هشام برای توهین به امام ترتیب داده بود بر سر مقام رهبری و خلافت اسلامی با امام باقر ( ع ) سخن می گوید . امام باقر درباره رهبری رهبران بر حق و چگونگی اداره اجتماع اسلامی و اینکه رهبر یک اجتماع اسلامی باید چگونه باشد ، سخن می گوید.

 

اینها همه هشام را - که فاقد آن صفات بوده است و غاصب آن مقام - بیش از پیش ناراحت می کند . بعضی نوشته اند که : امام باقر را در دمشق به زندان افکند . و چون به او خبر می دهند که زندانیان دمشق مرید و معتقد به امام ( ع ) شده اند ، امام را رها می کند و به شتاب روانه مدینه می نماید . و پیکی سریع ، پیش از حرکت امام از دمشق ، می فرستد تا در آبادیها و شهرهای سر راه همه جا علیه آنان ( امام باقر و امام صادق - ع - ) تبلیغ کنند تا بدین گونه ، مردم با آنان تماس نگیرند و تحت تأثیر گفتار و رفتارشان واقع نشوند . با این وصف امام ( ع ) در این سفر ، از تماس با مردم - حتی مسیحیان - و روشن کردن آنان غفلت نمی ورزد.


حضرت امام محمد باقر ( ع ) 19سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زین العابدین ( ع ) زندگی کرد و در تمام این مدت به انجام دادن وظایف خطیر امامت ، نشر و تبلیغ فرهنگ اسلامی ، تعلیم شاگردان ، رهبری اصحاب و مردم ، اجرا کردن سنتهای جد بزرگوارش در میان خلق ، متوجه کردن دستگاه غاصب حکومت به خط صحیح رهبری و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعی و امام معصوم ، که تنها خلیفه راستین خدا و رسول ( ص ) در زمین است ، پرداخت و لحظه ای از این وظیفه غفلت نفرمود .


سرانجام در هفتم ذیحجه سال 114  هجری در سن 57 سالگی در مدینه با توطئه هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست . پیکر مقدسش را در قبرستان بقیع - کنار پدر بزرگوارش - به خاک سپردند.

منبع:guilan.ac.ir



  • ۰ نظر
  • ۱۹ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۰۵
  • صالح خوش نفس

تدریس خصوصی روان شناسی سال سوم انسانی به صورت تضمینی توسط استاد خوش نفس برای همشهریان عزیز میاندوآبی

  • ۰ نظر
  • ۱۹ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۲۳
  • صالح خوش نفس

انتخاب رشته با آزمون دانشگاه آزاد شروع شده است و تا 15شهریور ادامه خواهد یافت عزیزان جهت مشاوره با اینجانب می توانند با شماره09148242590تماس حاصل نمایند

  • ۰ نظر
  • ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۴۲
  • صالح خوش نفس
هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیم(حشر،22)

اوست خدایى که غیر از او معبودى نیست، داننده غیب و آشکار است، اوست رحمتگر مهربان. (سوره حشر،آیه22)
  • صالح خوش نفس


سومین روز درگذشت داماد عزیزمان، کارگر ساده ای که زیر دیوار کاخ سازان بی وجدانی که با پول های کثیف و نجس تر از خون سگ بدون رعایت نکات ایمنی ساختمان سازی در اثر فروریختن دیوار باعث فوت شوهر خواهرم مرحوم قهرمان منور گردید و سه بچه و زنش، با کوله باری از غم و رنج ماندند و این حادثه را مادرم، مادر عزیزتر از جانم نتوانستند تحمل نمایند و او نیز در سومین روز این عزیز از دست رفته، به دیار باقی شتافتند. و ما ماندیم حسرت و غم و تنهایی و چاره ای جز صبر و تحمل نداریم. مادرم در 14خرداد به رحمت ایزدی رفتند. 

خدایا چه کنم، خدایا...    

  • ۰ نظر
  • ۲۳ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۰۱
  • صالح خوش نفس


السلام علیک یا روح الله


سالگرد ارتحال ملکوتی حضرت امام تسلیت باد.

  • ۰ نظر
  • ۱۴ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۴۱
  • صالح خوش نفس

مهارت کنترل خشم:

Ø      خشم وعصبانیت احساسی است که میزان آن از تحریک خفیف و احساس رنجش تا خشمی شدید و جنون آمیز در نوسان است.

Ø      خشم واکنش ذاتی به ناکامی و بد رفتاری محسوب می شود.

Ø      همه ما ناگزیر ، در طول زندگی با موقعیتهایی روبرو  می شویم که ما را خشمگین می کنند.

Ø      ویژگی خشم این است که در عین حالی که جزئی از زندگی است ، می تواند ما را از رسیدن به اهدافمان باز دارد.

Ø      احساس خشم یک احساس طبیعی است ، همانگونه که سیل یک پدیده طبیعی است.

Ø      ما در طول تاریخ یاد گرفته ایم که در مسیر سیل ، سد بزنیم و از انرژی آن در جهت تولید برق ، آب آشامیدنی و آبیاری و زمینهای کشاورزی استفاده کنیم.

Ø      بنابراین اگر ما یاد نگیریم که چگونه خشم خود را کنترل کنیم ، خشم کنترل ما را بدست خواهد گرفت

*        علل خشم

اعتقاد بر این است که ما معمولا توسط دیگران و یا محرکهای بیرونی خشمگین و عصبانی می شویم. ولی بنظر می رسد که حد فاصل بین محرک ناخوشایند و بروز خشم وعصبانیت  ،عوامل یا فیلترهایی وجود داشته باشد.

 

*        عوامل محیطی

Ø      محیطی که وقایع ناخوشایند یا محرک های بیرونی خشم برانگیز در آن تجربه می شوند ، نقش مهمی در نتیجه نهایی به عهده دارند.به احتمال زیاد لگد شدن پای شما در هر یک از موقعیتهای زیر می تواند عکس العملهای مختلفی را از طرف شما شکل دهد:

Ø      در مراسم عروسی خواهر یا برادرتان ( ممکن است با گفتن یک جمله خنده دار عکس العمل نشان دهید )

Ø      برای وارد شدن به استادیوم برای دیدن مسابقه نهایی جام جهانی فوتبال بین تیم ایران وبرزیل  ( احتمالا به خودتان خواهید گفت : حتی اگر کفشهایم هم گم شوند ارزشش دارد )

*        عوامل هیجانی

Ø      وقتی که ما دارای احساسات مثبت یا احساسات منفی هستیم ، واکنش ما به موقعیتهای خشم برانگیز تفاوت خواهد داشت.

Ø      بعنوان مثال اگر خبر قبولی خود در امتحانات کارشناسی ارشد را بشنوید ، قطع برق و گرمای هوا برایتان لذتبخش خواهد بود وبرعکس اگر قبول نشوید ، احساس منفی بوجود آمده ، بر ناخوشایندی قطع برق خواهد افزود.

*        عوامل جسمانی

Ø      تحقیقات حاکی از آن است افرادی که به دردهای مزمن دچار هستند نسبت به دیگران احساس ناراحتی و خشم بیشتری دارند.

*        نگرش وتفکر فرد

Ø      در ارتباط با ارتباط نگرش و تفکر با خشم و عصبانیت کافی است که بیاد آوریم حتی افرادی که با یک پس زمینه فرهنگی و محیطی مشترک ، حالتهای هیجانی یکسان و وضعیت سلامت جسمانی شبیه به هم ، در مواجهه با یک موقعیت خشم بر انگیز قرار می گیرند ، چقدر متفاوت عکس العمل نشان می دهند.

*        نگرش و تفکر افراد

افکار مهمترین جزء روانی انسان محسوب می شود. به نظر   می رسد که به رغم اهمیت عوامل محیطی ، فرهنگی ،  هیجانی و جسمانی در بروز خشم و عصبانیت ، افکار نقش مهمی در ایجاد حالتهای احساسی و هیجانی بعهده داشته باشند.

اگر دارای این نگرش باشیم که باید همیشه اطرافیان ما افراد منصف ، منطقی ، ملاحظه کار ، مودب و... باشند، به احتمال زیاد خلاف نگرش فوق حال ما را بد خواهد کرد.

*        عوامل فرهنگی

Ø      عوامل فرهنگی متعددی در بروز عصبانیت نقش دارند. هر یک از افراد بنا به پیشینه فرهنگی متفاوت در مواجهه با موقعیتهای خشم برانگیز عکس العمل های متفاوتی نشان می دهند:

Ø      فردی که داد زدن در خرده فرهنگ او رفتاری بهنجار محسوب می شود.

Ø      فردی که خشونت در خرده فرهنگ او به هیچ عنوان پذیرفته نیست.

Ø      فردی  که در خانواده ای بزرگ شده است که ناملایمات و سختی ها بعنوان عواملی محسوب می شوند که منجر به رشد و توانمندی       می شوند.

*  در نگاه اول به نظر می رسد که در مواجهه با موقعیتهای خشم برانگیز ، دو راه حل بیشتر نداریم:

1- به دل ریختن عصبانیت 2- بروز دادن عصبانیت

*        به نظر شما به دل ریختن عصبانیت روش درستی است ؟

Ø      به عقیده شما در صورتیکه در مواجهه با موقعیتهای خشم بر انگیز، دائما عصبانیت خود را فرو ببریم با چه مشکلاتی مواجه می شویم؟

*  بسیاری از یافته های علمی دال بر این است که فرو بردن دائمی خشم به عنوان تنها روش مواجهه با موقعیتهای خشم برانگیز ، پیامد های


 روانشناختی ناخوشایندی را به دنبال خواهد داشت.


* افسردگی رایج ترین مشکل ناشی از این شیوه است.ضمن اینکه یافته هایی هم وجود دارد که به دل ریختن عصبانیت باعث تاثیرات 


نامطلوب جسمانی نظیر تضعیف سیستم ایمنی بدن شده و فرد بیشتر در معرض ابتلائ به بیماریهای عفونی و جسمانی قرار می گیرد.

*به عقیده شما در صورتیکه در مواجهه با موقعیتهای خشم برانگیز روش ما این باشد که دائما عصبانیت خود را به شکل غریزی نشان دهیم با چه مشکلاتی مواجه می شویم؟

Ø تحقیقات به ما کمک می کند تا از این شیوه هم صرف نظر کنیم.چرا که دائما خشمگین بودن ، مثل به دل ریختن عصبانیت ، سلامتی ما را در معرض خطر قرار می دهد.

Ø افزایش ضربان قلب ، فشار خون و افزایش فعالیت غدد درون ریز عواملی هستند که در  دراز مدت تاثیرات منفی عدیده ای بر دستگاههای مختلف بدن از قبیل قلب و عروق ، ایمنی و هاضمه بر جای می گذارند.

Ø تاثیرات منفی خشم محدود به بدن وجسم نیست بلکه روح و روان ما هم آسیب می بیند.

Ø بعد از اینکه فرد خشمگین شد دچار ناراحتی می شود، ناراحتی از اینکه چرا عصبانی شده است و بدین ترتیب خشم بتدریج احساس رضایت فرد را از زندگی تضعیف می کند.

Ø حال با این توضیحات ، به نظر شما فردی که دارای مهارت کنترل خشم است ، در موقعیتهای خشم برانگیز به چه شکل عمل می کند؟

*        لطفا به سوالات زیرفکرکنید:

* آیا در مواجهه با موقعیت های خشم برانگیز بر احساسات خودآگاهی دارید؟

*آیا درطی فعالیت های روزمره،سعی می کنید توان خود را در مواجهه باموقعیت های خشم برانگیز افزایش دهید؟

*آیا در حین موقعیت های خشم برانگیز دارای راهبردهایی هستید که خشم به عصبانیت تبدیل نشود؟

*آیامیدانیدقاطعیت چه نقشی در موقعیت های خشم برانگیز  به عهده دارد؟

*        ویژگی های افراد ماهر درکنترل خشم

*  به گونه ای عمل نمی کنند که به خود آسیبی وارد کنند.

* به گونه ای عمل نمی کنند که به فرد یا افراد دیگر آسیبی وارد کنند.

*به حق و حقوق خود، آگاهی داشته و سعی می کنند  تا حد ممکن مانع از ضایع شدن حقشان شوند .

*مراقب هستند که خشم به پرخاشگری مبدل نشود

* به تهدید و  زور متوسل نمی شوند

* بدون متهم کردن فرد مقابل،مسؤلیت احساسات خود را    می پذیرند : بجای اینکه بگویند: (تو مرا عصبانی کردی.)  می گویند: (من عصبانی هستم.)

*  بجای قضاوت در باره شخصیت فرد مقابل ، در مورد موقعیت خشم برانگیز صحبت میکنند بجای (تو  آدم   شلخته ای  هستی) می گویند:( بهم ریختگی اتاق مرا ناراحت میکند)

* سعی میکنند که احساس خشم به درازا  نکشد

*  میتوانند با فرد مقابل، بدون اینکه کنترل خود را از دست بدهند،صحبت کنند.

*  سعی می کنند حرف هایی بزنند که بعد از عصبانیت از گفتن آنها پشیمان نشوند. سعی می کنند حرف هایی نزنند که بعد از عصبانیت از گفتن آنها پشیمان بشوند

*        مهارت های کنترل خشم

1- خودآگاهی هیجانی

Ø      درست است که وقتی ما در یک موقعیت خشم برانگیز قرار می گیریم ، امکان دارد که عصبانی شویم ، ولی اینکه آگاهی داشته باشیم که 


عصبانی هستیم نقش بسیار مهمی در کنترل کردن خشم ایفا میکند. این مرحله خود آگاهی هیجانی نامیده می شود.


Ø      منظور از خود آگاهی هیجانی این است که فرد به احساسات و هیجانهای خود در موقعیتهای مختلف آگاهی داشته باشد.

*        نحوه عمل خود آگاهی هیجانی در کنترل خشم

Ø      با گفتار درونی ، حالت هیجانی را در خود تشخیص می دهیم:

Ø      ” من در حال حاضر عصبانی هستم.“

Ø      ”من هم اکنون احساس می کنم که ناراحت شده ام.“

Ø      ”من احساس خشم می کنم.“

Ø      ما با گفتن این جملات ، مانع از این می شویم که خشم کنترل ما را بدست گیرد چرا که خشم دارای ویژگیهای فیزیولوژیکی و عصب شناختی بسیار دقیقی است که براحتی می تواند تفکر منطقی ما را تحت کنترل درآورد.

2- دومین عمل در مرحله خودآگاهی هیجانی این است که سعی کنیم به علت عصبانیت خود پی ببریم.

Ø      همانطور که قبلا اشاره شد عمده دلیل عصبانیت ، دیگران ، برخوردهای آنها و بعبارت دیگر محرکهای بیرونی نیست، بلکه افکار نا کارآمد و منفی ماست که موجب می شود خشم به عصبانیت تبدیل شود.

Ø      نمونه افکار ناکارآمد: ”همیشه همه افراد باید صحیح رفتار کنند.“

*        مهارت خنثی کردن خشم

برای خنثی کردن خشم از دو شیوه کلی استفاده می شود.

Ø      شیوه بلند مدتØ      شیوه کوتاه مدت

*        شیوه های بلند مدت

ü      روشهایی هستند که در دراز مدت باعث می شوند آستانه تحمل ما در موقعیتهای خشم برانگیز افزایش یابد. این شیوه ها باعث می شوند 


قبل از اینکه وارد موقعیتهای خشم برانگیز شویم با تمرین و ممارست بتوانیم مانع از این شویم که کنترل خشم از دست ما خارج شود.



ü      بعبارتی ، اثرات شیوه های دراز مدت این خواهد بود که مدتها بعد از انجام مکرر آنها ، ما قادر خواهیم شد که در موقعیتهای خشم 


برانگیز خشم خود را خنثی کرده و به آن اجازه ندهیم که کنترل ما را در دست گیرد.

1- ورزش های هوازی:

ü      روش بسیار سود مندی است که در دراز مدت منجر به افزایش توانایی خنثی کردن  خشم می شود.

ü      ورزش های هوازی جزئ فعالیتهایی هستند که در آنها  فرد در یک زمان نسبتا طولانی ، یک فعالیت منظم بدنی را انجام می دهد. طی این فعالیت ها ضربان قلب و تنفس بتدریج افزایش یافته و برای مدت زمانی ، فعالیت با حداکثر ضربان قلب و تنفس ادامه می یابد.

ü      ورزش هایی نظیر دویدن ، شنا کردن ، دوچرخه سواری، راه رفتن سریع ، کوه پیمایی جزء ورزش های هوازی هستند.

*        ورزش و اوقات فراغت

ü      معمولا ورزش و اوقات فراغت رابطه تنگاتنگی دارند. به این معنی که برای توانمند شدن در زندگی و بویژه در مواجهه با موقعیتهای خشم برانگیز لازم است که دارای اوقات فراغت باشیم.

ü      منظور از اوقات فراغت زمانهای آزاد ماست ، زمانهایی که می توانیم آنرا برای خودمان صرف کنیم.

*        آرمیدگی

آیا تا به حال کلمه آرمیدگی را شنیده اید؟

دومین روش موثر که در دراز مدت به ما کمک می کند که خشم خود را تحت کنترل در آوریم، آرمیدگی نامیده می شود.بسیاری از یافته ها دال بر موثر بودن این شیوه در کنترل هیجانهای ناخوشایندی نظیر خشم و اضطراب است.

*        پیش بینی

*        سومین روش برای خنثی کردن خشم در دراز مدت پیش بینی است. ما با تجربه و آموزش یاد گرفته ایم که چگونه از خطرهای احتمالی احتراز کنیم.( همه ما می دانیم که احتمال تصادف  وقتی که چراغ راهنمایی و رانندگی قرمز است ، بسیار بالاست.)

*        بدین ترتیب ما با پیش بینی کردن ، علاوه بر اینکه خود را در معرض موقعیتهای خشم برانگیز قرار نمی دهیم ، آمادگی لازم جهت مواجهه با آنها را نیز در خود ایجاد می کنیم.

ü      لازم به ذکر است که وضعیت های جسمانی زیر، پیش بینی کننده های بروز خشم و عصبانیت در افراد است:

ü      خستگی

ü      گرسنگی

ü      تغییرات هورمونی که در دوره های بلوغ ، عادت ماهیانه و زایمان روی می دهد.

ü      دردهای مزمن یا حاد

ü      وابستگی جسمانی یا روانشناختی ( اعتیاد به موادی نظیر الکل ، و....

*        تخلیه احساسات منفی گذشته

ü        یکی از روشهایی که باعث می شود تحمل موقعیتهای خشم برانگیز در فرد افزایش یابد ، کم اثر کردن احساسات منفی و خشمگینانه در گذشته است.

ü      اینکه هر کدام از ما در حال حاضر نسبت به موقعیتهای خشم برانگیز گذشته زندگی خود چه احساسی داریم و این احساسات چه تاثیری بر ما می گذارند ، عاملی است که در توانایی خنثی کردن خشم های فعلی ، موثر خواهد بود.

ü      هر یک  از ما در گذشته ، در موقعیتهایی قرار داشته ایم که هنوز هم با گذشت مدتها ، باز هم ممکن است یادآوری آن موقعیت  ، ما را ناراحت کند. انباشته شدن احساس خشم ناشی از اتفاقات گذشته ، از جمله عواملی است که باعث می شود در دراز مدت قدرت تحمل ما کاهش یابد ،

ü      بنا براین برای اینکه آستانه تحمل ما بالا رود لازم است که به خشمهای گذشته خود بپردازیم. اگر فرد مقابل در دسترس است  لازم است که قاطعانه با او صحبت کرده و در رابطه با موقعیت بوجود آمده بین خود و او به مصالحه برسیم. اگر فرد در دسترس نیست توصیه می شود که هم خود وهم او را ببخشیم.

*        مزیت روش های دراز مدت

ü      بکار بردن مکرر ومستمر آنها در طولانی مدت باعث می شود که اولا براحتی عصبانی نشویم .

ü      دوما در صورت بروز خشم ، سریعتر و راحتتر آنرا کنترل کنیم.

ü      ویژگی اصلی روش های دراز مدت در این است که حتما باید از قبل شروع شده باشند و یا از هم اکنون شروع شوند تا در آینده از مزایای آن استفاده کنیم.

*        روش های کوتاه مدت

ü      بعلت اینکه روش های درازمدت در زمان طولانی تری     باز دهی دارند ما برا ی مقابله با خشم به روش هایی احتیاج داریم که سریعتر به نتیجه برسند و به ما در خنثی کردن خشم کمک کنند.

ü      به نظر شما با استفاده از چه روش هایی می توان در حین موقعیت ، خشم بوجود آمده را خنثی کرد؟

*        خود آگاهی هیجانی

ü      خودآگاهی هیجانی در موقعیتهای خشم برانگیز بسرعت مانع    می شود که فرد کنترل خود را از دست بدهد.

ü      من در حال حاضر چه احساسی دارم؟

ü      من در حال حاضر خشمگینم.

ü      اینکه از خودمان ، وضعیت هیجانی خود را سوال کنیم و اینکه به آن جواب بدهیم، عامل اولیه و اساسی خود آگاهی هیجانی محسوب می شود.

ü      خود آگاهی هیجانی باوجودیکه اولین مرحله کنترل خشم محسوب می شود ولی دارای اثرات کوتاه مدت جهت خنثی کردن خشم نیز می شود.بهمین علت است که خودآگاهی هیجانی جزء روش های کوتاه مدت نیز در نظر گرفته می شود.

*        تنفس عمیق

ü      عموما هیجانها و خصوصا خشم ، یک پدیده روانی صرف نیست بلکه اجزاءجسمانی و فیزیولوژیک نقش مهمی دربروز آن دارند.

ü      همانطوری که می دانیم فشارخون ، ضربان قلب ، تعداد تنفس ، دمای بدن و سرعت سوخت و ساز جزء متغیرهای جسمانی هستند که در 


هنگام خشمگین شدن ، بعلت فعالیت دستگاه عصبی خودکار ، افزایش می یابند.

ü      از بین متغیرهای فوق ، تنفس ، فعالیتی است که می توان سریعتر بر آن متمرکز شد و بوسیله دم و باز دم های عمیق فعالیت آن را تحت 


کنترل درآورد.

ü      تنفس عمیق می تواند بر ضربان قلب و درنتیجه فشار خون اثر گذاشته و بدین ترتیب می توان با تنفس عمیق مانع از بالا رفتن فعالیت 


اجزاء جسمانی شد.


*        روش های حواس پرتی

*یکی دیگر از روش های خنثی کردن خشم در موقعیت، بکار بردن روش های حواس پرتی است.

به نظر شما یک روش حواس پرتی چگونه باعث خنثی شدن خشم می شود؟

*آنچه در حواس پرتی اتفاق می افتد این است که دقت و توجه ما از موضوع اصلی منحرف می شود و موضوعات فرعی مورد توجه قرار می گیرند.

* حواس پرتی در کلاس درس وهنگام مطالعه جزء شناخته شده ترین مواردی است که به احتمال زیاد همه ما آن را تجربه     کرده ایم.

* همینطور در ارتباطات اجتماعی باید دقت کافی به صحبت های طرف مقابل داشته و عکس العمل های مناسب نشان دهیم تا ارتباطی دو طرفه و هدفمند شکل گیرد.

* با این حال موقعیتهایی وجود دارد که تمرکز کار کرد طبیعی و سازگارانه خود را از دست می دهد. غرق شدن در احساس ها و هیجانهای منفی و ناخوشایند از قبیل خشم ، اضطراب ،غم و... وقتی بوجود می آید که فرد  تمرکز خود را قطع نکند. در اینگونه مواقع است که استفاده آگاهانه و ارادی از حواس پرتی باعث می شود که از باتلاق های هیجانی راحت  تر خلاص شویم.

ü منطق استفاده از روش حواس پرتی در این است که ذهن ما دارای این ویژگی است که نمی تواند در آن واحد به دو مسئله فکر کند. 


وقتی که در مواقع خشم ، حواس خود را معطوف به موضوعات حاشیه ای کنیم ، ذهن از حواس تاثیر گرفته و بدین ترتیب از فکر کردن و بال 



و پر دادن بیشتر به خشم دور می شویم.

ü  شدید ترین حالت خشم این است که هم افکار ، هم احساسات و هم رفتار ما متمرکز بر موضوع خشم شود:

ü چقدر این اتفاق عصبانی کننده است! ” تفکر“

ü  حسابی ناراحتم !  ” احساس ”

ü  بخاطر این کارت هیچ وقت تو را نمی بخشم ! ” رفتار کلامی ”

ü  با او دست به یقه شدم ! ” رفتار غیر کلامی ”

*  به نظر شما روش های حواس پرتی شامل چه روش هایی هستند؟

الف : شمردن اعداد

شمردن اعداد یک فعالیت ذهنی است که احتیاج به تمرکز دارد . دنبال کردن یک سری از اعداد ، می تواند حواس ما را از موقعیت خشم بر انگیز پرت کرده و بدین ترتیب توان خنثی کردن ما افزایش یابد.

ب : به یاد آوردن شعر

یکی از فوائد حفظ کردن شعر ، استفاده از آنها در موقعیت های خشم برانگیز در جهت خنثی کردن خشم است. بیاد آوردن و زمزمه درونی شعر ، فعالیتی است که باید ذهن بر آن متمرکز شود و همین مسئله باعث می شود که افکار مرتبط با خشم تضعیف شود.

* به یاد آوردن یک خاطره یا تصویر خوشایند:

* در ذهن هر کدام از ما خاطرات و تصاویری وجود دارد که به یاد آوردن آنها باعث احساس آرامش و شادی می شود. خاطرات بیاد ماندنی عید نوروز ، تعطیلات تابستانی ، مسافرت ها ، جشن تولدها ، تصویری از دریا ، یک نقاشی زیبا ،چهره فرد مورد علاقه و.....

ج : به یاد آوردن یک لطیفه:

یکی از توانایی های منحصر به فرد ما انسان ها ،خندیدن است. خنده خود یک هیجان خوشایند ومثبت است که در تقابل با هیجانهای منفی نظیر 


خشم ، غم ، اضطراب و .... قرار دارد. یکی از روش های معمول و مرسوم خندیدن و خنداندن ، لطیفه است.


انبساط و حالت آسودگی ناشی از شنیدن یک لطیفه، دقیقا مثل حالت خشم ، صرفا یک پدیده روانی نیست بلکه دارای مولفه های فیزیولوژیک هم 


می باشد.

د:  فکر نکردن:

ü فکر نکردن خود نوعی فکر کردن است که اتفاقا احتیاج به تمرکز بالایی دارد.

ü اینکه به هیچ تصویری نیندیشیم ، اینکه به هیچ محتوایی نپردازیم ، اینکه در ذهن با کسی یا چیزی در چالش نباشیم ، حالتی است که می تواند منجر به پرت شدن حواس ما از موضوع خشم برانگیز شود.

به نظر شما مرحله آخرکنترل خشم چیست؟

*        افراد در مواجهه با موقعیتهای خشم برانگیز عموما به چهار شکل عکس العمل نشان می دهند:

 گروه اول افرادی هستند که بصورت مشخص ، در هنگام خشم آن را فرو می خورند و هیچ عکس العملی نشان نمی دهند. به این افراد منفعل گفته می شود.

 گروه دوم افرادی هستند که برخلاف گروه اول به محض عصبانی شدن ، بصورت مشخص ،خشم خود را بروز      می دهند. به این گروه از افراد پرخاشگر گفته می شود.

 گروه سوم افرادی هستند که بصورت نامشخص پرخاشگری  می کنند. کله شقی ، اشکال تراشی ، مسامحه و پشت گوش انداختن از 


ویژگی های این گروه از افراد است.

 و در نهایت گروه چهارم افرادی هستند که بهترین و مناسب ترین برخورد را در مواجهه با موقعیتهای خشم برانگیز از خود نشان می 


دهند.

 افراد قاطع کسانی اند که دو مرحله قبلی کنترل خشم ( خود آگاهی هیجانی و خنثی کردن خشم ) را با موفقیت به پایان رسانده اند و 


در مرحله سوم یعنی برخورد قاطعانه، با قاطعیت یعنی بدون احساس ترس و بدون رفتار پرخشگرانه ، با فرد مقابلی که موجب خشم انها شده 


است گفتگو می کنند.


 منبع: سازمان آموزش و پرورش همدان، مرکز مشاوره و خدمات روان شناختی

 

  • ۰ نظر
  • ۰۷ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۵۷
  • صالح خوش نفس


امام صادق علیه ‌السلام :الکادُّ عَلی عِیالِهِ کَالمُجاهِدِ فِی سَبیلِ اللهِ


کسی که برای خانوادۀ خود تلاش می‌کند همچون مجاهد در راه خداست.


He who strives to earn money for [the comfort of] his family is like one who fights in the way of Allah

کافی، ج 5، ص 88



امام علی علیه‌ السلام :الاِسْتِشَارَةُ عَیْنُ الهِدایَةِ وَقَدْ خاطَرَ مَنِ اسْتَغنَى بِرَأْیِهِ‏

مشورت چشمه هدایت است و هر کس نظر خود را کافی بداند خود را به مخاطره انداخته است.

Consultation is the chief way of guidance; he who is content with his own opinion endangers himself.

نهج‏ البلاغه، حکمت 211



امام باقر علیه السلام:لاَ شَرَفَ کَبُعدِ الهِمَّةَ


هیچ شرافت و افتخاری چون بلند‌همّتی نیست.


There is no glory like high-mindedness

بحار الأنوار، ج75، ص165

  • ۰ نظر
  • ۰۷ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۳۵
  • صالح خوش نفس

A young man asked Socrates the secret of success. Socrates told the young man to meet him near the river the next morning. They met. Socrates asked the young man to walk with him into the river. When the water got up to their neck, Socrates took the young man by surprise and swiftly ducked him into the water.

The boy struggled to get out but Socrates was strong and kept him there until the boy started turning blue. Socrates pulled the boy’s head out of the water and the first thing the young man did was to gasp and take a deep breath of air.

Socrates asked him, "what did you want the most when you were there?" The boy replied, "Air". Socrates said, "That is the secret of success! When you want success as badly as you wanted the air, then you will get it!" There is no other secret.

 

موفقیت و سقراط

مرد جوانی از سقراط رمز موفقیت را پرسید که چیست. سقراط به مرد جوان گفت که صبح روز بعد به نزدیکی رودخانه بیاید. هر دو حاضر شدند. سقراط از مرد جوان خواست که همراه او وارد رودخانه شود. وقتی وارد رودخانه شدند و آب به زیر گردنشان رسید سقراط با زیر آب بردن سر مرد جوان، او را شگفت زده کرد.

مرد تلاش می کرد تا خود را رها کند اما سقراط قوی تر بود و او را تا زمانی که رنگ صورتش کبود شد محکم نگاه داشت. سقراط سر مرد جوان را از آب خارج کرد و اولین کاری که مرد جوان انجام داد کشیدن یک نفس عمیق بود.

سقراط از او پرسید، " در آن وضعیت تنها چیزی که می خواستی چه بود؟" پسر جواب داد: "هوا"

سقراط گفت:" این راز موفقیت است! اگر همانطور که هوا را می خواستی در جستجوی موفقیت هم باشی بدستش خواهی آورد" رمز دیگری وجود ندارد.

  • ۰ نظر
  • ۰۷ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۰۰
  • صالح خوش نفس

روش آرام سازی عضلانی:


 روشی بسیار مؤثر در کاهش اضطراب و آرام ساختن بدن و ذهن می باشد. کارایی این شیوه بخاطر وجود ارتباط بین تنش عضلانی و تنش روانی است. وقتی از نظر روانی احساس فشار می کنیم، بطور خودکار عضلاتمان هم دچار تنش شده و منقبض می گردند. عکس این مسأله هم صادق است. از اینرو فراگیری شیوه ای که بتوانیم از طریق آن عضلاتمان را از تنش رها سازیم می تواند به آرامش روانی ما نیزکمک کند.
برای این منظور بایستی مکانی آرام با نوری ملایم انتخاب کنید. تا حد ممکن محیط عاری از محرکهای محیطی (سر و صدا ، گرما یا سرما ؛....) باشد. لباس آزاد و راحت به تن کرده و اگر کمربند، جوراب ، کش ، گیره مو ، گوشواره ، گردن بند یا هر چیزی که به بدنتان فشار می آورد دارید،از خود دور کنید. 
روزانه حدود 15 تا 30 دقیقه به انجام آرام سازی بپردازید و در هر مرحله به احساساتی که بعد از تنش زدایی به سراغتان می آید، تمرکز کنید. 
قبل از شروع تمرین برای میزان تنش و اضطرابتان مقیاسی از 5 تا 100 در نظر گرفته و به اضطراب خود نمره بدهید.
روی زمین یا تخت دراز بکشید، پاها قدری از هم فاصله داشته باشد ، دست ها را به موازات بدن قرار داده ونگاه خود را به سقف بدوزید. برای کارآیی بیشتربهتر است چشمان خود را ببندید.
دستورالعمل زیر را برای گروههای مختلف عضلاتتان (هر عمل 2 مرتبه) اجرا کنید:
ابتدا چند نفس عمیق به این صورت بکشید: دم را از بینی شروع کرده شش ها را کاملا پر از هوا کنید و حدود 3 ثانیه آنرا در سینه نگه دارید. سپس آرام آرام بازدم را از دهان انجام دهید. تا جایی که ممکن است بازدم را طولانی تر کنید.
دستها و بازوها:
همین عمل را برای دست چپ انجام دهید. به تفاوت حالتی که بین تنش و آرامش بعد از آن وجود دارد کاملا دقت کنید. 
حال هر دو دست را بدون اینکه بازوها اززمین جدا شود آرام آرام به طرف صورت آورده و همزمان مشت کنید. انقباض را در بازو و ساعد خود حس کنید. چند لحظه در همین حالت مانده و سپس آرام دستها را به حالت اول برگردانید. اختلاف بین تنش و تنش زدایی را به خاطر بسپارید. 
کف دستها را به زمین یا تخت فشار داده و تنش را در عضلات پشت بازوهایتان حس کنید. سپس آرام به حالت اول برگردید. 
حس می کنید دست راست،ساعد راست،بازوی راست،دست چپ،ساعد چپ و بازوی چپ کاملا آرام شده و از سایر اعضای بدنتان گرمتر و سنگین تر شده اند. نفس عمیق بکشید و با هر بازدم افکار مزاحم را از ذهن بیرون کنید.
شانه ها:
دستها را بدون بلند کردن از زمین به طرف پاها پایین بکشید تا حس تنش در شانه ها ایجاد شود. کمی نگه داشته و آرام به حالت اول برگردید.
گردن: بدون تکان دادن بدن سر را به طرف راست چرخانده بطوریکه ماهیچه های طرف چپ گردنتان کشیده شود. کمی در همین وضعیت مانده و سپس سر را به حالت اول برگردانید. همین عمل را برای طرف دیگر گردنتان تکرار کنید.
بدون اینکه شانه ها از تخت یا زمین بلند شود سرتان را بلند کرده و چانه خود را به سینه نزدیک کنید. حس تنش در ماهیچه های پشت گردنتان ایجاد می شود. این حس را بخوبی به خاطر سپرده و آرام گردنتان را به حالت اول برگردانید. به اختلاف بین تنش و تنش زدایی دقت کنید.
عکس این حرکت را با فشار دادن سربه متکا برای ماهیچه های جلوی گردن انجام دهید.نفس عمیق بکشید.حس می کنید دستها،ساعدها و بازوان،شانه و گردنتان در آرامش عمیقی فرو رفته اند و از سایر اعضای بدن گرمتر و سنگین تر هستند. با کشیدن نفس عمیق می توانید این حس را افزایش دهید.
چانه و زبان:
حال نوک زبان را به سقف دهان فشار دهید. تنش را در زبان کاملا حس کرده و آرام به حالت اول برگردید.
احساس می کنید قسمتی از چانه و فک ، خصوصا زبان درسکون و آرامش قرار می گیرند. حال لب ها را روی هم گذاشته و بهم فشار دهید (مثل دو سر یک انبر) و بعد رها کنید. سپس لبها را غنچه کرده (مثل ادای حرف o ) به طوریکه وسط لبها ازهم فاصله گرفته و سوراخی ایجاد شود.انقباض را نگه داشته وآرام آرام به حالت اول برگردید. 
چشم ها:
حال ابروهایتان را به طرف بالا بکشید بطوریکه پیشانیتان چروک شود. کمی نگه داشته و آرام رها کنید.در حال آرامش قرار گرفته اید و حس می کنید فک،چانه،لبها،چشم ها،گردن،صورت و پیشانیتان گرم و سنگین شده اند. دستها و شانه هایتان بیش از قبل آرام شده اند. با کشیدن نفس عمیق هر بار آرامتر از قبل شوید. قدری احساس کرختی و سستی می کنید. در ذهن خود مرتبا این جمله را تکرار کنید: " من آرام و آرامتر می شوم."
سینه و شکم:
2 حرکت برای شکم داریم. ابتدا شکم را بطرف داخل کشیده و ماهیچه های آنرا منقبض کنید. کمی در همین وضعیت مانده و سپس آرام رها کنید. بار دوم تنش را از ناف هم پایین تر ببرید.احساس می کنید از دیافراگم تا پایین ناف در آرامش فرو رفته است. به اختلاف بین تنش و تنش زدایی دقت کنید. حال عکس عمل فوق را انجام دهید. شکم را مثل توپ گرد کرده و بیرون دهید. چند ثانیه در همین حال مانده و سپس رها کنید.نفس عمیق کشیده و همه تنش های سینه و شکم را با بازدم بیرون بفرستید. احساس می کنید دستها،بازوها،گردن،شانه،سینه و شکم در آرامش فرو رفته اند. بالاتنه شما گرم و سنگین شده است.
کمر و باسن:

برای انقباض کمر بدون حرکت اضافی کمی به آن قوس دهید ( مثل اینکه دستی زیر کمرتان باشد). کمی در همین حالت مانده و سپس آرام به حالت اول برگردید.زانوهای خود را بالا آورده و پاها را تا کنید تا حدی که پاشنه پاها به باسن نزدیک شود. تنش را در ماهیچه باسن احساس کنید و سپس آرام پاها را به حالت اول برگردانید.نفس عمیق بکشید.احساس می کنید ماهیچه های کمر و باسنتان آرام شده اند.
پاها:
پاها را کمی بیشتراز هم فاصله دهید. پاها را بدون خم کردن انگشتان از مچ به سمت بیرون فشار دهید. تنش را در ساق پاهایتان حس کنید و آرام پاها را به حالت اول برگردانید.
کمی پاشنه ها را از هم دور کرده و پاها را به طرف داخل بچرخانید. ضمن اینکه در پاها تنش دارید در مچ ها و ساق پا هم تنش ایجاد می شود. آنرا احساس کرده و سپس به حالت اول برگردید. این بار تنش را به ران بکشانید پاشنه ها را قدری به هم نزدیک تر کنید انگشتان پا را به سمت صورت بکشید. تنش را احساس کرده و سپس آرام آرام به حالت اول برگردید. به اختلاف بین تنش و آرامش دقت کنید .
حال پاها را به بیرون خم کنید بدون اینکه درزانوها حرکتی ایجاد شود کمی نگه دارید و سپس آرام آرام به حالت اول برگردید در این دو حرکت انگشتان پاها درتنش و آرامش شرکت می کنند. 
پاها را در حالتی که دوست دارید رها کنید حس می کنید ماهیچه باسن ،رانها،مچ،ساعد و پاها در آرامش هستند قسمت های نامبرده سنگین ترند و گرمای خوبی دارند و با بقیه قسمت های بدن قابل مقایسه اند. حال خوبی دارید می بینید که تمام بدن از دست ها به طرف شانه، صورت دستها و از کمر به طرف پاها در گرما و آرامش لذت بخشی قرار گرفته اند . نفس عمیقی بکشید . در حین بازدم تمام بدن را در حد نهایی آرام کنید. در آرامش خوبی به سر می برید. قبل از باز کردن چشم ها در مقیاس ابتدایی تنش خود را نمره دهید. هر موقع آمادگی دارید می توانید چشمانتان را باز کنید.
از دست راست شروع می کنیم. انگشتان دست راستتان را آرام مشت کرده و تا جاییکه تحمل دارید بهم فشار دهید. تنش را کاملا حس کنید. سپس آرام آرام مشت خود را باز کرده و وزن دستتان را روی تخت یا زمین بیندازید. 
شانه ها را آرام بطرف گردن بالا بکشید تا جایی که در ماهیچه های اطراف شانه تنش و فشار را حس کنید. تنش باید در شانه باشد،به گردن خود فشار نیاورید. آرام شانه ها را به حالت اول برگردانده و نفس عمیقی بکشید. دندانها را روی هم گذاشته و بهم فشار دهید. این تنش را حس کرده و سپس لبها را قدری از هم دور کنید تا تنش بیشتر شود. آرام به حالت اول برگردید.همانطور که چشمهایتان بسته است،به سمت راست نگاه کرده و تنش را در ماهیچه های چشم خود حس کنید. آرام به حالت اول برگردید. این عمل را برای سمت چپ،بالا و پایین هم انجام دهید. بهترین راه آرام سازی سینه ها کشیدن نفس عمیق است. عمیق تر از قبل نفس کشیده و آنرا 7-6 ثانیه در سینه نگهدارید. تنش را در سینه و پشت شانه ها حس کرده و سپس آرام بازدم را از دهان خارج سازید.
پاها را به اندازه 5 سانتی متر از زمین بلند کرده و تنش را در ماهیچه های ران خود حس کنید. کمی در همین حالت مانده و سپس آرام به حالت اول برگردید.

  • ۰ نظر
  • ۰۷ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۵۷
  • صالح خوش نفس

آیا شما شوهر خوبی هستید؟ (تست)

 

روابط بین همسران یک جریان پویاست و مدام تغییر می‌کند؛ به همین سبب حتی بهترین رابطه‌ها هم به مراقبت و پرستاری نیاز دارد و بهتر است هر چند وقت، مورد ارزیابی قرار بگیرند.

یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت بین زوج‌ها، کیفیت روابط دوستانه و میزان‌شناختی است که از یکدیگر دارند. از این رو، سوال مهمی که شما به عنوان یک شوهر باید از خودتان بپرسید این است که تا چه حد درباره همسرتان و روحیات درونی‌اش شناخت دارید؟ آیا او را آن‌قدر خوب می‌شناسید که بتوانید ادعا کنید حتی بهتر از خودش او را می‌شناسید؟ یا‌شناختی در کار نیست و مثل دو غریبه، فقط کنار هم زندگی می‌کنید؟
آزمون پیش رویتان به شما خواهد گفت که چقدر برای همسرتان، شوهر خوبی هستید.

 به ۲۵ سوال آزمون با «بله» یا «خیر» جواب دهید
۱- در پایان یک روز کاری، وقتی خانمم را می‌بینم با تمام وجود از دیدن او خوشحال می‌شوم.
۲- من دوست‌های زیادی دارم اما علاقه من به خانمم بسیار بیشتر است و قابل مقایسه با آن‌ها نیست.
۳- این روز‌ها دقیقا می‌دانم که خانمم با چه مشکلاتی رو به رو است و چه مسائلی باعث ایجاد اضطراب و استرس در او شده است.
۴- اسم بعضی افرادی را که این اواخر باعث ناراحتی همسرم شده‌اند، می‌دانم و از دلایل ناراحتی همسرم از آن‌ها آگاه هستم.
۵- می‌توانم چندتا از آرزوهای بزرگ همسرم را خیلی شفاف توضیح بدهم.
۶- من می‌توانم درباره اینکه فلسفه همسرم از زندگی چیست و چه دیدگاه‌هایی برای موفقیت در زندگی دارد، صحبت کنم.
۷- می‌توانم اسامی اقوامی را که همسرم کمتر از آن‌ها خوشش می‌آید و تمایل کمتری به رفت و آمد با آن‌ها دارد، نام ببرم.
۸- احساس می‌کنم همسرم به خوبی مرا می‌شناسد و با تفاوت سلیقه‌هایمان آشنایی دارد.
۹- من عاشق صحبت کردن با همسرم هستم و واقعا از این کار لذت می‌برم.
۱۰- من به همسرم هم در جمع‌های عمومی و هم در روابط بین فردیمان احترام می‌گذارم.
۱۱- ارتباطم با خانمم سرشار از شوق، شور و هیجان است و این تفکر را غلط می‌دانم که عشق به مرور زمان تکراری می‌شود.
۱۲- تا آنجایی که از صحبت‌ها و رفتار همسرم متوجه شده‌ام او در مجموع، شخصیت مرا دوست دارد و اخلاق‌هایم را می‌پسندد.
۱۳- موسیقی‌ها و فیلم‌های مورد علاقه همسرم را می‌شناسم و می‌توانم بعضی از آن‌ها را نام ببرم.
۱۴- ابراز عشق، محبت و تمایل نسبت به همسرم، یقینا بخش مهمی از ارتباطمان را تشکیل می‌دهد.
۱۵- زندگیمان در حوزه روابط زناشویی، معمولا بی‌مشکل و رضایت بخش بوده است.
۱۶- هر روز حداقل یک ربع با خانمم در جایی که دیگران حتی فرزندانمان مزاحممان نشوند، صحبت می‌کنم.
۱۷- همسرم یکی از بهترین مشاوران من برای تصمیم گیری‌های مختلف است و به اظهار نظر‌هایش احترام می‌گذارم.
۱۸- در طول روز و در زمانی که درگیر کار‌هایم می‌شوم، حداقل یک بار با تماس تلفنی یا ارسال پیامک حال او را می‌پرسم.
۱۹- وقتی از همسرم دور هستم، معمولا خوش بینانه و عاشقانه درباره او فکر می‌کنم و از اینکه هرچه زود‌تر به خانه برگردم، ناراحت نمی‌شوم.
۲۰- درگفت‌و‌گوهای من و همسرم کاملا بده و بستان وجود دارد یعنی هر دو هم می‌گوییم و هم می‌شنویم و همچنین هر دو روی نظرات یکدیگر تاثیر می‌گذاریم.
۲۱- من حتی زمانی که کاملا با آنچه همسرم می‌گوید، مخالف هستم با احترام و صبر و حوصله به حرف‌ها و نظرات او گوش می‌کنم.
۲۲- باید قبول کنم که همسرم معمولا یکی از بزرگ‌ترین گره گشاهای زندگی من است.
۲۳- معمولا من و همسرم در مورد مسائل اساسی و اهداف کلی زندگی با هم تفاهم داریم. به عبارت دیگر، نظراتمان با هم جفت و جور است.
۲۴- می‌توانم ۳ نفر از بهترین دوست‌های همسرم را نام ببرم.
۲۵- همیشه از خانمم به خاطر کارهایی که برای بهبود زندگیمان در خانه انجام می‌دهد، قدردانی می‌کنم.

 

نحوه محاسبه امتیاز آزمون
حال که به همه سوالات این آزمون پاسخ داده‌اید، نوبت آن است که امتیازتان را محاسبه کنید. برای محاسبه امتیازتان به ازای سوالاتی که به آن پاسخ «بله» داده‌اید، یک امتیاز برای خودتان در نظر بگیرید. توجه داشته باشید که پاسخ «خیر» هیچ امتیازی ندارد.
مجموع امتیاز همه سوالات، امتیاز نهایی شما خواهد بود که باید عددی بین صفر تا ۲۵ باشد.

 

تحلیل آزمون
اگر نمره شما در آزمون کمتر از ۱۲ باشد: باید قبول کرد که بعضی رفتارهای شما با همسرتان، آن قدر آزاردهنده هست که بتوان ادعا کرد شوهر خوبی برای همسرتان نیستید. اگر این موضوع شما را نگران کرده است، این حس نگرانی بدین معنا است که هنوز هم به زندگی مشترکتان اهمیت می‌دهید و به ادامه آن امیدوارید. پس احتمالا حفظ آن، آن قدر برایتان با ارزش هست که بخواهید برای بهبود آن تلاش کنید. اگر این طور است، پیشنهاد می‌کنیم برای کمک به بازسازی رابطه‌تان تلاش کنید.

اگر نمره شما در آزمون بین ۱۳ تا ۲۱ باشد: نقاط قوت زیادی در رفتارهای شما با همسرتان وجود دارد ولی همچنین در نقطه مقابل، ضعف‌هایی وجود دارد که توجه و هوشیاری زیاد شما را می‌طلبد. پس حسابی حواستان را جمع کنید و چشمانتان را باز نگه دارید و از انجام نکاتی که در ادامه همین مطلب مطرح خواهد شد، پرهیز کنید.

اگر نمره شما در آزمون بیشتر از ۲۲ باشد: تبریک! شما واقعا شوهر خوبی برای همسرتان هستید و رابطه شما و همسرتان از استحکام زیادی برخوردار است.

 

  • ۰ نظر
  • ۰۷ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۴۷
  • صالح خوش نفس

 

دروس عمومی:

 

1-  زبان انگلیسی: مدرسان

2-  استعداد تحصیلی: مدرسان

 

دروس تخصصی:


آمار و روش تحقیق:

1ـ کتاب مدرسان شریف

2ـ احتمالات و آمار کاربردی در روانشناسی و علوم تربیتی، دکتر علی دلاور

3ـ تحلیل آماری در روانشناسی و علوم تربیتی، ترجمه‌ی دکتر علی دلاور و دکتر سیامک نقشبندی

4ـ روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی، دکتر علی دلاور

5ـ روش‌های تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی، دکتر اسماعیل بیابانگرد

رشد و یادگیری:

1ـ کتاب رشد مدرسان شریف

2ـ روانشناسی ژنتیک 1و2، دکتر منصور

3ـ روانشناسی رشد جلد 1و2، لورا ای برک

4ـ روانشناسی رشد دکتر حسن احدی ـ پیشگامان رشد، ویلیام گرین

5- جزوه یادگیری مدرسان شریف

6- نظریه های رشد خوئی نژاد

شخصیت و آسیب شناسی روانی:

1ـ کتاب شخصیت مدرسان شریف

2ـ روانشناسی شخصیت، شولتز

3ـ روانشناسی شخصیت پروین

4ـ نظریه‌های شخصیت، علی اکبر سیاسی

5ـ نظریه‌ها و مکاتب شخصیت، دکتر شاملو

6-کتاب آسیب شناسی روانی مدرسان شریف

7- اسیب شناسی بر اساس DSM-5 دکتر گنجی

8-خلاصه روانپزشکی کاپلان و سادوک بر اساس DSM-5

9- راهنمای کامل تغییرات و نکات ضروری DSM-5 دکتر گنجی

  • ۰ نظر
  • ۰۵ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۰۱
  • صالح خوش نفس

تلفن تماس09148242590
در تالیف کتب مربوط به رموز موفقیت و بهبود کیفیت و رشد فردی،کتب کودک و نوجوان آماده همکاری با انتشارات معتبر هستم.
برای مشاوره رزرو وقت قبلی ضروری است.

آخرین مطالب